
برژينسكي جملات آيت الله خميني را با صداي بلند براي ما ميخواند
خبرگزاري فارس: برژينسكي كه به شدت از لحن توهينآميز سخنان آيتالله خميني خشمگين بود،بعضي از جملات آن را با صداي بلند براي ما ميخواند «… چرا ما بايد بترسيم… كارتر بر طبل تهي ميكوبد… او عرضه هيچ كاري را ندارد… آمريكا هيچ غلطي نميتواند بكند.»
روز جمعه كه همه تلاشها و فشارها براي رهايي گروگانها بي نتيجه مانده بود ونس اطلاع داد كه خبر تازهاي از تهران دريافت داشته و احتمالا بعضي از گروگانها آزاد خواهند شد. در اوج نااميديها اين خبر تا حدي اميدواركننده بود. ونس ميگفت كه اگر اين خبر درست باشد مي توان گفت كه طلسم شكسته و راه براي اقدامات بعدي باز شده است. كارتر در پاسخ گفت حتي اگر اين خبر هم درست از آب درآيد ما بايد تأكيد كنيم ايران مسئول جان فرد فرد آمريكايياني است كه به گروگان گرفته شده اند و آزادي چند نفر فقط مي تواند گام اول در راه حل اين مسئله تلقي شود.
*شنبه 17 نوامبر 1979 (26 آبان 1385)
روزهاي شنبه و يكشنبه كارهاي اداري و دفتري در كاخ سفيد تعطيل ميشود و من در حدود ساعت ده صبح براي كارهاي شخصي خود و تنظيم برنامههاي مربوط به مبارزات انتخاباتي به دفترم رفتم. تلاش كندي براي نامزدي مقام رياست جمهوري از طرف حزب دمكرات وضع مشكلي براي ما بوجود آورده بود.
هرچند به شكست او در اين مبارزه اطمينان داشتم، ولي در هر حال رقابت او با كارتر و انتقاداتي كه از سياست داخلي و خارجي رئيس جمهوري ميكرد ما را از داخل تضعيف مينمود. من جريان رقابتهاي داخلي حزب جمهوريخواه در جريان مبارزات انتخاباتي گذشته را در نظر خود مجسم ميكردم، در انتخابات سال 1976 حزب جمهوريخواه بر اثر رقابت ريگان با فورد تضعيف شد و ما از همين نقطه ضعف استاده كرده و بر فورد غلبه كرديم. حالا هم رقابت كندي با كارتر حزب دمكرات را با خطر تجزيه مواجه ساخته و از شانس پيروزي ما در انتخابات آينده ميكاست. مسئله گروگانگيري مشكل مهم وتازهاي بود كه هنوز نميتوانستيم تأثير آن را در موقعيت رئيس جمهوري و مبارزات انتخاباتي آينده ارزيابي كنم. زيرا اين موضوع به چگونگي حل اين مسئله بستگي داشت.
مشغول مطالعه گزارشهاي مربوط به پيشرفت مبارزات انتخاباتي در ايالات مختلف بودم كه «بوب اشتراوس» مشاور سياسي كارتر وارد دفتر شد و گفت چون براي مذاكره درباره اجراي تعهدات قراردادهاي كمپديويد عازم خاورميانه است براي ديدن من و خداحافظي آمده است. او هم كه در جريان مبارزات انتخاباتي گذشته نقش مؤثري ايفا كرده بود نگران مسائل تازه در جريان مبارزات انتخاباتي آينده بود. اشتراوس مخصوصاً درباره ماجراي گروگانگيري و تأثير آن در وجهه و اعتبار سياسي كارتر ابراز نگراني ميكرد و ميگفت اگر اين مسئله بطور آبرومندانهاي حل نشود كارتر لطمه شديدي خواهد خورد.
من نظر بوب را تأييد كردم ولي گفتم «دستهاي ما در اين كار بسته است. هر اقدام نظامي يا تنبيهي از طرف ما ممكن است به كشته شدن گروگانها منجر شود. در تهران دولتي وجود ندارد كه با آن مذاكره كنيم. فقط بايد با خميني صحبت كرد و او هم حاضر به مذاكره نيست.»
بوب گفت «اين استدلال شما درست است و روشي كه تابحال براي حل اين مسئله دنبال شده صحيح به نظر ميرسد. ولي صبر و تحمل مردم هم حدي دارد و بالاخره انتظار يك تصميم جدي از طرف رئيس جمهوري را دارند.»
پس از رفتن اشتراوس به ديدن رئيس جمهوري رفتم تا قبل از عزيمت او به كمپدويد دستورات لازم را درباره كارهايي كه بايد انجام شود دريافت كنم. كارتر از تأييد خبر مربوط به آزادي بعضي از گروگانها خوشحال به نظر ميرسيد و اميدوار بود راهي براي آزادي باقيمانده آنها بازد شود.
*يكشنبه 18 نوامبر 1979 (27 آبان 1358)
امروز خبر قطعي آزادي عدهاي از گروگانها از تهران رسيد. ولي اين خبر خوش با خبر بدي هم همراه بود. آيتالله خميني اعلام كرده بود كه اگر شاه را تحويل ندهيم بقيه گروگانها به عنوان «جاسوس» در دادگاههاي اسلامي محاكمه خواهند شد.
پرزيدنت كارتر به كمپ ديويد دستور داد كه نسبت به اظهارات آيتالله خميني واكنش رسمي نشان داده شود و مسئوليت دولت ايران درباره سلامتي فرد فرد گروگانها مورد تأكيد قرار گيرد. قرار شد والتر مانديل معاون رياست جمهوري بيانيهاي صادر كند و طي آن اعلام نمايد كه آخرين گروگان آمريكايي به اندازه اولين آنها براي آمريكا ارزش و اهميت دارد و حكومت ايران مسئول حفظ جان و سلامتي آنهاست.
يك صفحه تمام از شماره امروز روزنامه، «نيويورك تايمز» به درج متن سخنان آيتالله خميني خطاب به نماينده پاپ ژان پل دوم اختصاص يافته بود. آيتالله در بيانات خود خطاب به نماينده پاپ تقاضاي رهبر كاتوليكهاي جهان را براي آزادي گروگانها رد كرده و واتيكان را به علت سكوت در برابر جنايات دوران سلطنت شاه مورد انتقاد قرار داده بود. بيانات آيتالله به صورت آگهي در روزنامه نيويورك تايمز چاپ شده بود تا افكار عمومي آمريكا را تحت تأثير قرار دهد.
*دوشنبه 19 نوامبر 1979 (28 آبان 1358)
پرزيدنت كارتر امروز از كمپديويد تلفن كرد و درباره پارهاي از مسائل داخلي دستوراتي به من داد. من قبل از خداحافظي صحبت را به مسئله گروگانها كشيدم و گفتم «عدهاي از گروگانها به زودي به آمريكا مراجعت ميكنند، آيا رئيس جمهوري فكر نميكند كه اين آغاز پايان است؟»
كارتر گفت «من اطمينان ندارم كه مسئله به اين زوديها حل شود. اظهارات اخير خميني مرا نگران كرده است. او خيال ميكند كه با آزاد ساختن گروگانهاي سياهپوست و زنها به وحدت مردم آمريكا در اين مسئله لطمه خواهد زد. من از اينكه عدهاي از هموطنان به آمريكا باز ميگردند خوشحالم ولي فكر ميكنم درك صحيحي از وضع و موقع ما در تهران وجود ندارد.»
*سهشنبه 20 نوامبر 1979 (29 آبان 1358)
الئانور با قدمهاي تند وارد اطاق من شد و با قيافهاي مضطرف و نگران يك گزارش خبري را كه از تهران مخابره شده بود به دست من داد. عنوان خبر اين بود كه آيتالله خميني امكان محاكمه گروگانها را تأييد كرده و تهديد مداخله نظامي آمريكا را به مسخره گرفته است. در گزارشهاي خبري قبلي به امكان محاكمه گروگانها به اتهام جاسوسي اشاره شده بود، ولي اين دفعه تهديد خيلي جدي به نظر ميرسيد. در حاليكه صحنه جلسه محاكمه گروگانها را در تهران با حالتي وحشتزده در نظر خود مجسم ميكردم به جودي پاول تلفن كردم كه فوراً نزد من بيايد. به دنبال جودي برژينسكي هم با گزارش متن كامل سخنان خميني وارد شد.
برژينسكي كه به شدت از لحن توهينآميز سخنان آيتالله خميني نسبت به رئيس جمهوري آمريكا خشمگين بود. بعضي از جملات آن را با صداي بلند براي ما ميخواند «… چرا ما بايد بترسيم… كارتر بر طبل تهي ميكوبد… او عرضه هيچ كاري را ندارد… آمريكا هيچ غلطي نميتواند بكند.»
برژينسكي هنوز مشغول خواندن عباراتي از سخنان خميني بود كه تلفن زنگ زد. ونس بود كه ميگفت رئيس جمهوري از كمپ ديويد دستور داده است فوراً جلسهاي تشكيل بدهيم و پاسخ سخنان اخير خميني را تهيه كنيم.
جلسه در جو غمزده و شومي تشكيل شد. مانديل، ونس، برژينسكي، براون، ترنر (رئيس سيا)، پاول و خود من با چهرههاي گرفته و عبوس به دور ميز نشستيم. مانديل كه در صدر ميز نشسته بود از ونس خواست مضمون سخنان خميني و نظر خود را بيان كند. ونس گفت ترجمه صحيح بيانات خميني را در اختيار دارد و آنچه از سخنان او مستفاد ميشود اين است كه خميني قصد تهديد دارد و موضوع محاكمه گروگانها را به اتهام جاسوسي به عنوان يك تصميم قطعي اعلام نكرده است. ونس افزود كه به اعتقاد او آيتالله خميني ميخواهد ما را وسوسه كند دست به كار حادي بزنيم تا افكار عمومي دنيا را عليه ما تحريك نمايد. ونس به مسائل و مشكلات داخلي ايران هم اشاره كرد و گفت آنها ميخواهند مردم را به اين مسئله مشغول كنند و هرچه عكسالعمل ما تندتر باشد بهتر به اين هدف خود خواهند رسيد.
همانطور كه انتظار ميرفت برژينسكي به مقابله برخاست و گفت «ممكن است يكي از هدفهاي آنها تحريك و وسوسه ما باشد، ولي آنها كشور ما و رئيس جمهوري ما را هم به بدترين وجهي مورد اهانت و تحقير قرار ميدهند. آيا ميتوانيد مجسم كنيد كه هماكنون در دنيا درباره ما چگونه قضاوت ميشود و اين عجز و ناتواني ما چه عواقب خطرناكي ببار خواهد آورد؟»
جودي خطاب به برژينسكي گفت «ولي چه ميتوانيم بكنيم؟ … ما امكانات محدودي در اين بازي در اختيار داريم و همه آنها را نميتوانيم يكجا به مصرف برسانيم.»
من به وسط بحث دويدم و گفتم «حالا وقت بحث اصولي درباره سياست ما در ايران نيست. بهتر است به مسئله فوري، يعني پاسخ تهديد خميني درباره محاكمه گروگانها بپردازيم.»
جودي گفت ما بايد بيدرنگ به تهديد خميني پاسخ دهيم. اگر در اين كار ترديد و تعلل كنيم آنها بيشتر به ضعف ما پي خواهند برد.
برژينسكي لزوم پاسخ فوري را تأييد كرد ولي افزود «پاسخ ما بايد جدي و محكم باشد. اگر قرار است يك بيانيه توخالي منتشر كنيم بهتر است چيزي نگوييم.»
ونس گفت بهتر است براي اخذ تصميم نهايي با رئيس جمهوري مشورت كنيم و گوشي تلفن را برداشته كمپ ديويد را گرفت. صحبت خيلي كوتاه بود ونس پس از اينكه گوشي را گذاشت گفت خود رئيس جمهوري دارد ميآيد چون معتقد است كه مردم ميخواهند از زبان خود او مطالبي بشنوند.
كمتر از يكساعت بعد هليكوپتر سبز رنگ رياست جمهوري در قسمت جنوبي كارخ سفيد به زمين نشست و ما از پشت پنجره كارتر را ديديم كه از هليكوپتر زمين پريد و در حاليكه كيف سياهرنگي به دست داشت به سرعت به طرف كاخ به راه افتاد. كارتر خيلي شق و رق و با حالتي مصمم حركت ميكرد، من روبه جودي كرده و گفتم مثل اينكه رئيس جمهور نطق خميني را خوانده و ميخواهد ثابت كند كه برخلاف گفته او ناتوان و بيعرضه نيست!
كارتر با همان قيافه مصمم وارد اطاق كابينه شد و بعد از آنكه در جاي خود نشست خطاب به ونس گفت نظر خودتان را بگوييد، ولي فكر ميكنم اگر باز هم «خويشتنداري» را توصيه كنيد اختلافنظر جدي با هم پيدا خواهيم كرد!
اين اولينباري بود كه رئيس جمهور با چنين لحني با ونس سخن ميگفت. ولي ونس با خونسردي و آرامش هميشگي خود مطالبي را در رابطه با آخرين تحولات مسئله گروگانگيري بيان كرد كه هدف آن آرام كردن رئيس جمهوري و جلوگيري از يك عمل حاد بود. اما سخنان او براي ما هم كه پس از هفده شبانهروز تلاش به كلي نااميد شده بوديم قانعكننده نبود.
ونس گفت «آقاي رئيس جمهور! ده نفر از گروگانهاي ما آزاد شدهاند و دليلي در دست نيست كه به بقيه آنها هم آسيبي رسيده باشد. ما هنوز ميتوانيم از طريق سازمان ملل متحد يا سازمانهاي آزاديبخش فلسطين به تلاش خود براي رهايي گروگانها ادامه دهيم. من هم درباره تهديد محاكمه گروگانها نگرانم، ولي قبل از اينكه اين تهديد عملي شود هرگونه اقدام حادي را خلاف مصلحت ميدانم. ونس دوباره همان مطالبي را كه قبل از آمدن رئيس جمهوري با ما در ميان گذاشته بود مطرح كرد و گفت كه به عقيده او مسئله گروگانگيري بيشتر به مسائل داخلي ايران ارتباط دارد و براي جلب افكار عمومي و متحد ساختن آنها در برابر يك قدرت خارجي ترتيب داده شده است.
ونس سخنان خود را با اين جمله كه طعنههاي خميني بيشتر براي تحريك و وسوسه ما به عكسالعمل حادي است خاتمه داد. كارتر در پاسخ ونس تقريباً همان منطق و استدلال برژينسكي را تكرار كرد و گفت «ممكن است همينطور باشد ولي شما حرفهاي او را درباره كشور ما و شخص من كه رئيس جمهوري اين كشور هستم ميتواند بدون جواب بگذاريد؟…» … كارتر سپس گفت «البته من نبايد با همان لحني كه خميني درباره آمريكا و من سخن گفته به او پاسخ بدهم، ولي كمترين كاري كه ما بايد بكنيم اين است كه با صراحت و قاطعيت اعلام كنيم كه محاكمه گروگانها و آسيبرساندن حتي به يكي از آنها عواقب وخيمي براي ايران ببار خواهد آورد. من نميتوانم رئيس جمهوري آمريكا باشم و در برابر محاكمه ديپلماتهاي كشورمان آرام بنشينم.»
برژينسكي كه سخنان كارتر را در جهت افكار و عقايد خود مييافت وارد بحث شد و گفت «خميني از ضعف ما بهرهبراري ميكند. او مردي لجوج و سرسخت است و در طول زندگي خود هميشه بر مخالفاني كه كمتر در برابر او استقامت به خرج داده آند فائق شده است. ما بايد به او نشان بدهيم كه اين كار براي او گران تمام خواهد شد. ما بايد نشان بدهيم كه در صورت لزوم براي مقابله با اين وضع به هر اقدامي، از جمله اقدامات نظامي متوسل خواهيم شد.»
كارتر گفت «در اين چند روزي كه من در كمپ ديويد بودم به هيچ چيزي جز اين مسئله فكر نكردهام» و بعد در حاليكه به يادداشتهاي خود نگاه ميكرد گفت «آنها ممكن است فقط به نگاهداشتن اتباع ما به صورت گروگان اكتفا كنند، يا آنها را به محاكمه بكشند و يا بكشند. كارهاييكه ما ميتوانيم بكنيم محكوم ساختن ايران و قطع روابط سياسي با اين كشور يا يك رشته اقدامات تبنيهي تازه از جمله عمليات نظامي است. من ميتوانم دستور بمباران مركز اقتصادي مانند تأسيسات نفتي ايران را بدهم يا دستور محاصره دريايي و مينگذاري سواحل ايران را صادر نمايم. راهحلهاي ملايمتر و صلحجويانهتر اقداماتي از قبيل ترتيب خروج شاه ازآمريكا، طرح شكايت در سازمان ملل متحد و دادگاه بينالمللي لاهه و تقاضاي اعمال فشار سياسي و اقتصادي به ايران از كشورهاي دوست و متحدمان است. اين كل مسئله است، ولي بهتر است حالا به مسئله فوري كه تهديد محاكمه گروگانها است بپردازيم.»
ونس گفت: «آقاي رئيس جمهور. ما بايد حد فاصلي بين تهديد به محاكمه، شروع محاكمه و نتيجه محاكمه قائل شويم. به عقيده بعضي از كارشناسان امور ايران در وزارت خارجه محاكمه گروگانها حتي ممكن است مقدمه آزادي آنها باشد. به عقيده اين كارشناسان ممكن است گروگانها را محاكمه و محكوم كنند، و بعد آيتالله خميني دستور عفو و اخراج آنها را از ايران بدهد.»
استانسفيلد ترنر (رئيس سيا) گفت اين قدر هم نبايد خوشبين باشيم، كارشناسان سيا در اين مورد بدبين هستند و ميگويند خميني واقعاً معتقد است كه كاركنان سفارت آمريكا در تهران جاسوس هستند و خطر محاكمه و محكوميت و حتي اعدام آنها هم نبايد ناديده گرفته شود.
كارتر بيشتر تحت تأثير سخنان ونس بود، ولي گفت «به فرض اينكه سناريو شما درباره محاكمه گروگانها درست باشد، آيا من ميتوانيم در مقام رئيس جمهوري آمريكا اين محاكمه را نظاره كنم و به اميد اينكه در پايان اين محاكمه آنها را به اصطلاح عفو و آزاد خواهند كرد هيچ نگويم؟ آيا لطمهاي كه از اين طريق برحيثيت آمريكا در جهان وارد مي شود قابل جبران است؟»
برژينسكي گفت «نظر رئيس جمهوري كاملاً صحيح است. بايد به آنها اخطار شود كه در صورت محاكمه گروگانها آمريكا چه واكنشي نشان خواهد داد.»
جودي گفت « ولي تهديد ما بايد ابهام داشته باشد، شايد آنها انتظار واكنشي بدتر از آنچه ما در نظر داريم داشته باشند».
برژينسكي گفت «اما آنقدر هم نبايد مبهم باشد كه خميني به آن اهميتي ندهد.»
بالاخره به دستور كارتر ونس و برژينسكي و جودي هر يك متن بيانيهاي را كه بايد از طرف رئيس جمهوري منتشر شود تهيه كردند، تا از مجموع آنها متن واحدي تهيه شود. هر سه پيشنويس لحن محكمي داشت و فقط در مورد تهديد به كار بردن قوه قهريه در متن تهيه شده از طرف برژينسكي صراحت بيشتري ديده ميشد. بالاخره متن نهايي تهيه شد و كارتر هم آن را تصويب كرد.
پيش از ختم جلسه رئيس جمهوري پرسيد «آيا هيچ فكر و پيشنهاد ديگري براي تسريع در حل اين مسئله به نظرتان نميرسد؟». در پاسخ به اين سؤال مانديل معاون رئيس جمهوري كه در جريان بحث قبلي ساكت بود اجازه صحبت خواست و گفت «آقاي رئيس جمهور. با متن بيانيهاي كه تهيه شده و سخنان شما من هم كاملا موافقم. ما نميتوانيم در اينجا ساكت بنشينيم و نظارهگر محاكمه گروگانهاي آمريكايي در ايران باشيم. ملت آمريكا تحمل چنين خفتي را نخواهد كرد و نبايد هم تحمل بكند. اما من ميخواهم به نكتهاي از بيانات خود شما اشاره كنم و آن نقش شاه در اين مسئله است. بهانه اين ماجرا مسافرت شاه به آمريكا است و تا وقتي كه شاه در آمريكا است خميني ابتكار عمل را در دست دارد و در برابر آزادي گروگانها شاه را از ما مطالبه ميكند. كمترين كاري كه ما براي تسريع در حل اين مسئله ميتوانيم بكنيم اين است كه شاه را تشويق كنيم هرچه زودتر و به محض اينكه وضع مزاجي او اجازه ميدهد آمريكا را ترك كند. من تصور نميكنم تا زماني كه شاه در آمريكا است و ايرانيها ما را قيم و سرپرست او ميدانند گروگانها را آزاد كنند.»
ونس خطاب به مانديل گفت « من هم با عقيده شما موافقم و درباره اين موضوع قبلاً با بعضي از همكاران خود در وزارت خارجه مشورت كردهام. ولي بعضي از آنها عقيده دارند كه اگر شاه از آمريكا خارج شود ممكن است با عكسالعمل بدتري در تهران مواجه شويم.»
ترنر گفت: « من هم اين نگراني را دارم و ميترسم اگر ترتيب خروج شاه را از آمريكا بدهيم، ايرانيها به تصور اينكه ما آنها را از جايزهاي كه ميخواستند محروم كردهايم به فكر انتقامجويي بيفتند و گروگانها را به قتل برسانند.»
ونس گفت: «به هر حال اگر خروج شاه از آمريكا به حل اين مسئله كمك كند او تا يكي دو هفته ديگر ميتواند به مكزيك بازگردد. چون تا آنجايي كه من اطلاع دارم معالجه او در نيويورك تا هفته آينده تمام خواهد شد.»
برژينسكي كه از ادامه بحث درباره شاه ناراحت به نظر ميرسيد بالاخره وارد اين بحث شد و خطاب به كارتر گفت «آقاي رئيس جمهور. بيپرده بگويم كه من ادامه اين بحث را درباره وادار ساختن شاه به خروج از آمريكا نامناسب و منزجركننده ميدانم. من از ابتدا براين عقيده بودهام كه ما نبايد موضوع مسافرت شاه را به آمريكا به صورت يك مسئله براي خود درآوريم. حالا كه او به دلائل انساني و براي معالجه بيماري خود به آمريكا آمده شما چگونه راضي ميشويد كه او را براي جلب رضايت چند نفر…. از آمريكا اخراج كنيد. آيا خميني اين عمل شما را دليل ديگري بر ضعف تلقي نخواهد كرد؟»
كارتر از اين حرف برژينسكي برآشفته شد و گفت «اينجا مسئله ضعف يا اصول اخلاقي مطرح نيست. شاه در مكزيك بوده و براي معالجه به او اجازه مسافرت به آمريكا داده شده و حالا كه معالجهاش تمام شده است ميتواند به مكزيك برگردد. او خودش هم بايد موقعيت و مشكلات ما را درك كند. من هم با عقيده فريتز (مانديل) موافقم كه تا زماني كه شاه در نيويورك است اين مشكل حل نخواهد شد.»
برژينسكي ديگر چيزي نگفت و كارتر به ونس دستور داد راجع به جريان معالجه شاه و اينكه كي ميتواند مسافرت كند تحقيق نمايد.
چند دقيقه بعد كارتر با هليكوپتر خود به كمپديويد بازگشت و من هم بعدازظهر همانروز براي پيوستن به خانواده خود كه براي تعطيلات شكرگزاري به كمپديويد رفته بودند به آنجا حركت كردم. دلم ميخواست چند روزي با فكر خميني و كندي راحت باشم، ولي وقتي كه به ميان افراد خانواده خود رفتم ديدم صحبتي جز مسئله گروگانها و خميني نيست. بچهها شوخيهاي بيمزهاي را كه در اين باره درست شده بود تكرار ميكردند، ولي «جي» دوازده ساله جدي بود و از من پرسيد «چرا رئيس جمهور كاري نميكند؟»
به شوخي گفتم «تو فكر ميكني كه رئيس جمهور چه كاري ميتواند بكند؟»
جي گفت «خيلي ساده.. ايران را بمباران كند و اينها را از روي زمين بردارد!.. خيلي از رفقاي من در مدرسه ميگويند كارتر عرضه هيچ كاري را ندارد!»
من نميدانستم كه چه جوابي به او بدهم.. حرفهاي جي شبيه همان حرفهايي بود كه برژينسكي در دفتر من از روي اظهارات خميني ميخواند. خميني حتي افكار بچه مدرسههاي آمريكا را هم تحت تأثير خود قرار داده بود.
*روز شكرگزاري 1979 (چهارم آذر 1358)
دير از خواب بيدار شدم و قبل از هرچيز در كنار آتش به خواندن روزنامههاي صبح مشغول شدم. پس از سه هفته كه از ماجراي گروگانگيري ميگذشت هنوز صفحات اول روزنامهها پر از اخبار مربوط به گروگانها و حوادث ايران بود. وقتي كه مادرم از خواب بيدار شد اولين سؤال او هم اين بود كه «از گروگانها چه خبر؟».
در اين روز شكرگزاري هم افكار همه ما متوجه گروگانها بود. از پشت پنجره منظره زيباي كمپ ديويد را تماشا ميكردم. كارتر و بانوي اول آمريكا تازه از دو و پيادهروي روزانه خود بازگشته بودند، ولي يقين دارم كه در اين گردش و پيادهروي فكر راحتي نداشتند.
كارتر و همسرش كمپ ديويد را خيلي دوست داشتند و حداقل هر دو هفته يكبار به آنجا ميآمدند. من يكبار پيش خودحساب كردم كه خانواده رئيس جمهوري تقريباً يكسال تمام در كمپ ديويد بسر بردهاند. خوشبختانه خبرنگاران وسائل ارتباط جمعي اين حساب را نكرده بودند، وگرنه سوژه خوبي براي آنها بود.
در مراسم شكرگزاري خانواده كارتر و خانوادههاي چند تن از همكاران رئيس جمهوري دور هم جمع بودند. پيش از آغاز مراسم كارتر همه را دعوت به سكوت كرد و دعاي مخصوص روز شكرگزاري را خواند كه در پايان آن ضمن شكرگزاري از پروردگار براي آزادي و سلامت ما سلامتي و آزادي سريع گروگانها از درگاه خداوند مسئله شده بود.
*جمعه 30 نوامبر 1979 (9 آذر 1358)
شاه سلامت خود را بازيافته و آماده بازگشت به مزيك بود كه خبر تكاندهندهاي از مكزيك دريافت داشتيم: وزارت خارجه مكزيك از دادن ويزاي سفر به شاه خودداري كرده بود!
كارتر از شنيدن اين خبر سخت برآشفته شد و گفت لوپز پورتيلو (رئيس جمهور مكزيك) يك دروغگوست! اين اولينباري بود كه از زبان كارتر درباره رئيس يك كشور خارجي دوست چنين كلمهاي را ميشنيدم.
كارتر افزود «من نميدانم اين كار آنها چه دليلي جز ناراحت كردن ما داشته است.. شايد هم ميخواهند اب خودداري از پذيرفتن شاه در ميان كشورهاي جهان سوم موقعيت بهتري پيدا كنند!». رئيس جمهوري سپس خطاب به ونس گفت «هرچه زودتر با كشورهاي دوست ما تماس بگير و فعلاً تمام وقت خودت را صرف يافتن پناهگاهي براي شاه بكن؟».
ونس بيدرنگ براي اجراي دستور رئيس جمهوري به وزارت خارجه بازگشت و تا ظهر آنروز تلگرافات متعددي به پايتختهاي كشورهاي دوست در سراسر جهان مخابره شد. از سفراي آمريكا در اين كشورها خواسته شده بود كه با دولتهاي محل مأموريت خود تماس گرفته از آنها بپرسند» آيا اين لطف را در حق آمريكا ميكنيد كه با پذيرفتن شاه سابق ايران در كشورتان به آزادي گروگانهاي آمريكايي كمك كنيد؟»
پس از دو روز تلاش و پيگيري ونس گزارش داد كه بيشتر كشورها اين تقاضا را صريحاً رد كردهاند و بعضي هم جوابهاي دوپهلو دادهاند كه در حكم رد مؤدبانه است. فقط مصر حاضر شده است كه شاه را بپذيرد و سادات حاضر است شخصاً شاه را به كشور خود دعوت نمايد.
شاه قرار بود روز يكشنبه دوم دسامبر از بيمارستان نيويورك مرخص شود كارتر به عنوان يك راه حل موقتي پيشنهاد كرد كه شاه به مركز نظامي آمريكا در لاكلند (تگزاس) منتقل شود و تلاش براي يافتن پناهگاهي براي او ادامه يابد. كارتر مشاور حقوقي خود كاتلر را كه با شاه سابقه آشنايي داشت مأمور كرد در بيمارستان به عيادت شاه برود و ضمن دعوت شاه به لاكلند به او اطمينان بدهد كه در آنجا از امكانات كافي براي ادامه معالجه خود برخوردار خواهد شد. شاه چارهاي جز قبول اين دعوت نداشت و روز دوم دسامبر با همراهان خود عازم لاكلند شد.
ادامه دارد
«ويژه نامه شيطان بزرگ» در خبرگزاري فارس