مقاله کردستان، گروهکهای ضد انقلاب، سیاستهای دولت موقت قسمت دوم

در صورت سقوط این پادگان که در مرکز استان واقع شده بود، فاجعهی مصیبت بار و جبران ناپذیر برای کشور و انقلاب بوجود می آمد و انقلاب اسلامی را با مشکلات عظیمی مواجه می نمود و زمینه سلطه ضد انقلاب بر کردستان و سپس پیگیری سایر اهدافش را فراهم می آورد.
به دنبال قاطعیّت احزاب چپ در اعلامیّهها و تبلبغات خود تیمسار ولی الله قرنی را به شدّت مورد تهاجم خود قرار دادند. او را « فاشیست»، « دیکتاتور» و « قاتل» لقب دادند. جرم او این بود که پادگان سنندج را در برابر هجوم توطئهگران حفظ کرده بود[۱].

توطئه تسخیر پادگان سنندج که با همکاری بعضی عناصر ضدانقلاب در درون این پادگان، بخصوص فرمانده خیانتکار آن آغاز شده بود، با قاطعیّت تیمسار قرنی و فداکاری پرسنل و نیروهای اعزامی پاسدار و ارتشی با شکست مواجـه گردیـد.
پـس از ایـن شکسـت، چهره فریبکارانـه و دروغ پردازانـه و زشت ضد انقلاب، خود را نشان داد و سیل اتّهامات دروغین پیرامون کشتار مردم سنندج، توسط مسلسلهای سنگین هلیکوپترهای اعزامی و توسط پرسنل پادگان، در حالی که آنان صرفاً از خود دفاع میکردند و به بیرون از پادگان نیز نیامده بودند، به سوی ارتش و رئیس ستاد مشترک آن، جاری شد.
بطور مثال فدائیان خلق که یکی از آتش بیاران این معرکه بودند، با صدور اعلامیّهای این چنین به دروغپردازی پرداختند[۲]:
چنانکه اطّلاع دارید تحریکات عوامل شناخته شده ارتجاع، مردم غیور سنندج را به درگیری مسلّحانه کشانیده است. این عوامل که سود خود را در وقوع جنگ داخلی میدیدند و متأسّفانه در دستگاه دولت هم کم نیستند، میخواهند با تحریک نظامیان به شلیک به سوی مردم و کشتار بیمهابای خلق، عملاً مردم را به جنگ ناخواسته بکشانند. آقای بازرگان شما چگونه اجازه میدهید عوامل شناخته شدهای که اسباب کشتار مردم را فراهم کرده و سیل خون براه انداختهاند، اعلامیّهها ی تحریک آمیز صادر نمایند. آتش جنگ را برافروزند و خشم و نفرت مردم سنندج و خلق کرد را برانگیزند[۳]…… لازم به تذکّر است که از امروز صبح چهار هلیکوپتر با پرواز برفراز شهر سنندج و پادگان آن به کشتار بیرحمانه مردم پرداختهاند. کشتار تا این لحظه به بهای جان بیش از صد نفر از خواهران و برادران هم میهن کُرد، تمام شده و صدها مجروح بر جای گذاشته است.
امّا سؤال این است که اطّلاعیّه تیمسار قرنی دارای چه محتوایی بود که این گونه ضدانقلاب را به خروش آورد و سیل تهمت و افترا و دروغ را به سمت این افسر وطن دوست و فداکار و آگاه و شجاع سرازیر نمود؟

این اطّلاعیّه چه دستوری به نیروهای ساکن پادگان داده بود که دولت موقّت پس از یکبار خوانده شدن آن در رادیو از خواندن دوباره آن جلوگیری کرد و خبرگزاری پارس نیز با صدور اطّلاعیهای آن را کَاَن لَم یَکُن، اعلام نمود[۴] و متأسّفانه تیمسار قرنی چند روز بعد به جرم صدور این اطّلاعیّه، از مقام خود عزل گردید؟
متن اطّلاعیّه ایشان بصورت زیر بود:
مسلمانان غیور ایرانی کرد شهرستان سنندج
تعدادی از افراد فرصت طلب و ضدانقلابی در شهرستان سنندج، دست به آشوب زده و از رادیو آن شهرستان، به نام و از طرف فرمانده لشکر، خود را نماینده امام خمینی و پشتیبان دولت مهندس بازرگان، معرفی نمودهاند.
آگاه باشید، فصل ویرانگری انقلاب، به پایان رسیده و زمان نوسازی آغاز شده و هرکس در هر منطقه از کشور اقدام به آشوب و تحریک نماید، ضدانقلابی بوده و با انقلاب اسلامی هیچگونه رابطهای ندارد.
پرسنل ارتش، پاسداران انقلاب اسلامی در سراسر کشورند. لذا با برادران غیور ارتشی خود همکاری نموده و فرصت آشوب به ضدانقلابیّون ندهید.
بدیهی است ضد انقلابیّون شدیداً به کیفر اعمال خود خواهند رسید.
ستاد کل ارتش اسلامی ایران
۲۸/۱۲/۱۳۵۷
اطّلاعیّه امام نیز که در همان روز صادر شده است جالب توجّه است:
بسمالله الرّحمن الرّحیم
به اهالی محترم مسلمان کردستان
شنیده شده که عدّه ای وضع کردستان عزیز را مغشوش کردهاند و نمیخواهند بگذارند مسلمانان آسایش داشته باشند و برخلاف اسلام عمل مینمایند. این عدّه به ارتش که اکنون به سوی ملّت مسلمان برگشته و از آن تبعیّت میکنند، حمله میبرند و آنها را مورد توهین قرار میدهند. این قبیل کارها برخلاف اسلام و مصالح مردم مسلمان است.
مردم کردستان و سایر نقاط باید بدانند که هرگونه حمله به ارتش و ژاندارمری از نظر ما مردود است و ما با برادران اهل سنّت خود هیچ اختلافی نداریم. همه، اهل ملّت واحد و اهل قرآن واحد هستیم. ارتش و ژاندارمری و پلیس نیز باید بدانند که از این به بعد، آنها حافظ مصالح و استقلال مردم مسلمانند و اگر کسی به آنها حمله کند از مردم مسلمان نیست و از عمّال اجانب است و باید نیروی مسلّح با قدرت از منافع و مصالح ملّت مسلمان دفاع کنند و هرگونه حملهای را به خود و به نوامیس مردم، با قدرت دفع نمایند.
روح الله الموسوی الخمینی
۲۸/۱۲/۵۷

در این میان از سوی امام هیأتی از شورای انقلاب، برای مذاکره به سنندج اعزام گردید. اعضای این هیأت شخصیّتها ی زیر بودند:
– آیت الله طالقانی
– آیت الله بهشتی
– حجّتالاسلامها شمی رفسنجانی
– ابوالحسن بنیصدر
هم زمان با این هیأت نماینده دولت موقّت یعنی صدر حاج سید جوادی، وزیر کشور هم با عدّهای به سنندج اعزام میگردند. اعزام آنان در حالی است که از اوّل اسفند ماه عدّه دیگری نیز از جانب دولت در حال مذاکره با نمایندگان خلق کرد و در حقیقت با نمایندگان گروههای ضد انقلاب هستند.
در این میان ضد انقلاب، با سر و صدا و دروغ پردازی و شارلاتان بازی و به نام نمایندگان مردم سنندج و خلق کرد، از سلاح مظلوم نمایی حدّاکثر استفاده را نمود.
برای روشن شدن بهتر قضیه، قسمتی از خطبه نماز عید فطر، دوّم شهریور ۱۳۵۸، مرحوم آیت الله طالقانی آورده می شود:
لعنت خدا در این روز عزیز بر هر چه دمکرات.
این از خدا بی خبرها، حتّی مرا هم فریب دادند.
در سنندج که بودیم، آمدند و با خودشان یک چیزهای فلزی، شبیه کلّه قند، به من نشان دادند و با گریه و زاری گفتند: ببینید! تیمسار قرنی دستور داده تا این بمبها را روی خانههای ما بریزند.
من هم که از این چیزها سررشته نداشتم، باورم شد و دلم برایشان سوخت.
بعدها ارتشیها به من گفتند: آقا، آن چیزهایی را که به اسم بمب به شما نشان دادند، بقایای یک چیزی است که آن را شبها به آسمان پرتاب میکنیم[۵] تا هوا را روشن کند. اینها بمب نیستند.
فهمیدم فریب خورده بودم.
آیت الله طالقانی مجدّداً در روز ۹ شهریور، یعنی ده روز قبل از وفات، ماجرای سنندج را مجدداً مفصّلاً تشریح کردند:
همان موقع که در چهار پنج ماه قبل مسئله سنندج پیش آمد و ما با دوستانمان رفتیم برای حل مسئله و از آنها پرسیدیم: چه میخواهید؟ چه میگوئید؟
بعد از تحقیقات معلوم شد یک درگیری بین کمیته شیعه و کمیته اهل سنّت ایجاد کردند و بعد هم یکنفری به تیر مجهولی کشته شد و بعد هم یکی از آقایان سران، رفت تلویزیون و رادیو را گرفت و دستور داد ژاندارمری را بگیرند و خلع سلاح کنند.
رئیس ژاندارمری هم زود تسلیم شد….و بعد هم شهربانی تسلیم شد و بعد هم حمله کردند به مرکز و پایگاه نظامی، بعد داد و فریاد برداشتند که ارتشیها، جوانها ی ما را کشتند، زنهای ما را کشتند. بمب و خمپاره بر سر ما ریختند.
خب، ما را هم ناراحت کردند که چرا ارتش چنین کاری کرده، چه جنگی با این مردم دارد؟
خدا رحمت کند مرحوم شهید قرنی را. با او تماس گرفتم. او گفت: ما دستوری برای حمله به مردم ندادهایم. اینها به پادگان حمله میکنند. از پادگان دفاع نکنیم؟! اسلحهها را بدهیم دست اینها؟! سربازانمان را به کشتن بدهیم؟!
باز باور نکردم. در هر جلسهای که رفتیم. در میدان عمومی« در شهر سنندج» چند عدد از این چیزهایی که شبیه کلّه قند است، جلو ما گذاشتند و گفتند: با اینها ما را کشتند.
به بیمارستانها رفتیم، عجب وضعی پیش آمده بود.
بالاخره رفتیم به پادگان برای اینکه به اینها اعتراض کنیم که چرا بر سر مردم خمپاره ریختید.
ببینید دسیسه را، تبلیغات دروغ را، متوجّه شدیم یک عدّه جوانها ی سرباز، متدیّن، متعهّد در مقابل حمله آنها ایستادگی کردهاند.
چند سرهنگ هم که بومی آنجا بودند، گفتند: آقا ! به ما حمله میکنند.
پادگان در یک سطح پائین واقع شده و آنها شب و روز از بالا و پائین به ما حمله میکنند. ما نباید از خود دفاع کنیم؟
گفتم: خب حمله میکنند، امّا شما چرا با خمپاره به اینها حمله کردید؟
گفتند: اینها خمپاره نبود. اینها مشعلها یی است که پرتاب میکنیم تا اطراف خودمان را روشن نمائیم.
مشعلها [۶]را به هوا پرتاب کردند و گفتند بعد از آنکه سوختش تمام شد و سقوط کرد به کسی آسیب نمیرساند. این فریبکارها همانها [۷]را برداشته و جلو ما رژه میرفتند و میگفتند: با اینها ما را کوبیدند.[۸]
عزّالدین حسینی، روحانی وابسته به ساواک که روزنامههای وابسته به ضد انقلاب در همین جریانات او را تا مقام آیت اللّهی بالا برده بودند و به عنوان رهبر مذهبی خلق کُرد، جا زده بودند، با صدور اعلامیّهای که در رادیو سنندج خوانده میشود، بیان میدارد:
کار مردم[۹] نه تنها ضدانقلابی نیست، بلکه عملی کاملاً انقلابی بوده است و تمام مردم یک شهر به جز ضد انقلابیها که بر روی آنها آتش گشوده اند،[۱۰] در آن شرکت دارند. ما این عمل مردم سنندج را محکوم نکردهایم و تنها از اهالی و مردم خواستهایم که برای پایان خونریزی، نبرد را قطع نمایند[۱۱] .
سران ضد انقلاب در مذاکرات انجام شده با هیأتهای اعزامی، خواهان چند چیز بودند:
- برکناری تیمسار قرنی رئیس ستاد مشترک.
- ممنوعیّت خروج ارتش از پادگانها در کردستان.
- اخراج پاسداران غیربومی از مناطق کردنشین.
- تعیین استانداری که مورد رضایت آنان باشد.
درخواستهای ضدانقلاب با سرعت اعجاب آوری توسط دولت موقّت برآورده شد:
- بر کناری تیمسار قرنی رئیس ستاد مشترک
تیمسار محمّد ولی الله قرنی، در تاریخ ۵/۱/۱۳۵۸ یعنی هشت روز پس از تهاجم ضد انقلاب به پادگان سنندج و در حالی که هنوز درگیری و تهاجم ضدانقلاب برای تصّرف آن ادامه داشت[۱۲] به جرم مقاومت در برابر آنان و عدم تسلیم پادگان سنندج به آنان، توسط مهندس مهدی بازرگان رئیس دولت موقّت، از کار برکنار شد.
متن حکم برکناری ایشان در زیر آمده است:
بسمه تعالی
بنا به دستور نخست وزیر دولت موقّت انقلاب اسلامی ایران، جناب آقای مهندس مهدی بازرگان، با اعلام مراتب قدردانی از تیمسار سرلشکر محمّد ولی الله قرنی، از تاریخ ۶/۱/۵۸ سرلشکر ناصر فربد به ریاست ستاد کلّ ارتش ملّی اسلامی و هماهنگ کننده نیروها منصوب میگردند.
ستاد کلّ ارتش ملّی اسلامی ایران
سرلشکر قرنی در جریان وقایع کردستان و سنندج در مقابل تقاضای احمد صدر حاج سیّدجوادی مبنی بر جلوگیری از پرواز فانتومها بر فراز سنندج که محل مذاکره هیأت اعزامی امام خمینی و نمایندگان خلق کرد! بود، مقاومت کرد و آن را نادیده گرفت، این اقدام یکی از عوامل برکناری او بود.
گوشهای از پیامها ی متقابل وزیر کشور دولت موقّت و تیمسار قرنی که در روزنامه « کیهان[۱۳]، چاپ شده جالب توجّه است:
پیام وزیر کشور احمد صدر حاج سیّد جوادی:
پرواز جتها بر فراز سنندج، موجب عصّبانیّت مردم و قطع مذاکرات ما شد. چه کسی دستور چنین مانورهایی داده است؟ از طرف پادگان به سوی مردم تیراندازی میکنند و کشتار شدید میکنند. دستور دهید فوراً تیراندازی قطع شود و دیگر نه روز و نه شب تیراندازی نکنند و شعله افکنها شبها نیاندازند.
سرلشکر قرنی به وزیر کشور چنین پاسخ می دهد:
تا موقعی که اینجانب از طرف رهبر انقلاب، مسئولیّت اداره ارتش را دارم، از انجام نظر جنابعالی و آزاد کردن افرادی که به داخل پادگان به منظور قتل و غارت هجوم بردهاند و تا زمانی که متجاوزین گمراه، شهر را به وضع آرام قبل برنگردانند. یعنی تا زمانی که ایستگاه رادیو و تلویزیون در دست افراد مجاهد از کرمانشاه قرار نگیرد و ساختمانهای ستاد لشکر و فرودگاه مجدّداً به مسئولین تعیین شده واگذار نگردد و سرهنگ صفری فرمانده لشکر ۲۸ کردستان[۱۴] خود را به ستاد نیرو در تهران معرفی ننماید، با وجود تمام ارادتی که به شخص حضرت آیت الله طالقانی و جنابعالی دارم، در مقابل خواست تعدادی مأمور اجنبی تسلیم نخواهم شد[۱۵].
نامه فوق نشانگر شناخت عمیق تیمسار قرنی از جوّ کردسـتان و شناخت نیروهــای متشکّل شده ضدانقلاب وابسته به ابرقدرتها و به قـول ایشـان مأمـور اجنبـی بود. امام در رابطه با مذاکرات کردستان بعداً چنین فرمودند:
اگر آن روزی که میخواستند برای مذاکره به کردستان بروند و من تذکّر دادم که اگر بخواهید مذاکره کنید باید با موضع قدرت بروید. اوّل باید ارتش و پاسدارها آنها را احاطه کنند. محاط قرار بدهند[۱۶]، بعد شما بروید صحبت کنید. مسامحه شد و این اسباب آن شد که گرفتاری طولانی برای ما پیش آمد و آن قدر ضایعه واقع شد و الان هم میبینید که ضایعه پشت ضایعه. همین چند روز، چقدر جمعیّت از پاسداران شهید شدند[۱۷].
ترور شخصیّتی تیمسار قرنی و سرازیر شدن سیل تهمت به این شخصیّت آگاه و قاطع که با صدور دستور مقاومت او به ارتشیان پادگان سنندج، آغاز شده بود، با عزل ایشان وارد مرحله جدیدی شد[۱۸] و ضد انقلابیّون با کسب این موفّقیّت که توانسته بودند خواست خود را به دولت موقّت تحمیل کند، توطئههای برنامهریزی شده خود را با روحیّهای تازه در کردستان و سایر نقاط کشور، پی گیریکردند.
- منع تردّد لشکرهای ۶۴ و ۲۸ و ۸۱ ارتش در مناطق کردنشین
لشکرهای ۶۴ و ۲۸ و ۸۱ ارتش از تردّد در مناطق کردنشین و خصوصاً محورهای مرزی منع شدند و در داخل پادگانها ، محبوس گردیدند، در حالی که وظیفه این سه لشکر، تأمین امنیّت سه استان آذربایجان غربی، کردستان و کرمانشاهان بود. همین موضوع نیز زمینه سلطه نیروهای نظامی گروهها ی ضد انقلاب، بر شهرها و روستاهای کردستان را فراهم آورد.
- اخراج پاسداران غیربومی از منطقه کردستان
بلافاصله این خواست ضد انقلاب نیز بر آورده شد و به پاسداران غیر بومی که با شجاعت و استقامّت و فداکاریهای اعجاب انگیز خود ضد انقلاب را در توطئهها ی خود ناکام کرده بودند، دستور داده شد که از کردستان خارج شوند .

- انتخاب یک استاندار مارکسیست عضو حزب توده برای کردستان
در تاریخ سوّم فروردین ۵۸ وزیر کشور دولت موقّت، جناب آقای احمد صدر حاج سیّد جوادی، ابراهیم یونسی بانه[۱۹]، یکی از افسران تودهای مارکسیست و از نویسندگان مشهور این حزب را به عنوان استاندار کردستان معرفی نمود. در اوایل فروردین ۵۸ ابراهیم یونسی، به عنوان استاندار کردستان تعیین شد و علیرغم تذکّر دلسوزان به آن خطّه فرستاده شد. او نیز از این فرصت طلائی حداکثر استفاده را نمود و با استفاده از افراد چپ و ایادی ابر قدرتها در امور کردستان همه امکانات آن استان را در اختیار هم فکران خود گذاشت و منطقه حسّاس کردستان را که مورد طمع ضد انقلاب و ابرقدرتهای حامی آنها قرار گرفته بود و با شورش آنان مواجه شده بود به آشوب و درگیری بیشترکشاند و انقلاب با چالش بزرگی روبرو گردید و خود دولت موقّت را با موضوع جدّی امنیِّت آن استان و اتلاف وقت و امکانات روبرو ساخت.
این برخوردهای مسامحه کارانه با ضد انقلاب، موجب تجرّی آنان و گسترش حملات آنان را فراهم آورد.
[۳] – مقصود رئیس ستاد مشترک ارتش، تیمسار قرنی است.
۱- مقصود خمپاره منوّر است: اینجانب نیز در همان ایام برای دیدن نمایشگاهی پیرامون کشتار خلق کرد به دست ارتش ضد خلقی! و جنایات تیمسار قرنی بر پا شده بود به دانشکده هنرهای دراماتیک دانشگاه تهران رفته بودم. نمایشگاه بزرگی از عکس در آنجا برپا شده بود، تصاویر هیأت اعزامی و تجمّع مردم و سخنرانی آنان و نیز تصاویر همین کلّهقندهای فلزی که بر سر دست مردم به سوی آیت الله طالقانی و هیئت همراه در حرکت بود، نشان داده شده بود. مردمی که از نمایشگاه بازدید میکردند شدیداً تحت تأثیر قرار میگرفتند. اینجانب نیز از اینکه ارتش چنین کرده و با سلاحها ی سنگین به مردم حمله نموده است و با توجّه به اینکه در آن تاریخ مردم هنوز به امور نظامی حد اقل آشنائی نیز نداشتند موجب ناراحتی همه و موجب بدبینی آنها را فراهم نموده بود. من هم شدیداً متأثّر شدم. دلیل آن نیز این بود که اصلاً حتّی نامی از خمپاره در زندگیام نشنیده بودم، امّا از کلمه منوّر که در زیر یکی از تصاویر وجود داشت، کنجکاو شدم و شروع به پرسش کردم که اصلاً خمپاره منوّر یعنی چه؟ در این میان یک درجه دار ارتشی جهت بازدید وارد نمایشگاه شد من از او یک سری سئوالات در مورد خمپاره نمودم و او موضوع را برای من شرح داد که کار خمپاره منوّر تولید نور است و اصلاً برای کشتن نمیتواند به کار رود من تازه متوجّه شدم خمپاره چیست و خمپاره منوّر چبست و متوجّه شدم آنچیزی را که جمعیّت دارد حمل میکند تا به هیأت نشان دهد چیزی جز پوسته خمپاره منوّر که تنها جهت روشن شدن منطقه عملیّات بکار برده میشود، چیز دیگری نیست. اینجانب نیز که از شارلاتان بازی برپاکنندگان نمایشگاه به شدّت عصبانی شده بودم، صدای اعتراض و داد و فریادم بلند شد که شما حقّه بازی و فریب کاری می کنید، این خمپاره کارش نور افکندن است و نه کشتار. با روشن شدن این مطلب سریعاً مسئولان نمایشگاه که دستشان رو شده بود، با سرعت حاضرین را از سالن بیرون کردند و نمایشگاه را همان موقع تعطیل کردند و آن را کلاً برچیدند!
[۶] – یعنی خمپارههای منّور
[۷] – یعنی پوسته گلوله خمپاره منوّر که پس از شلیک و جدا شدن مواد آتش زا در آسمان به زمین سقوط میکند.
۱- روزنامه جمهوری اسلامی– شماره ۷۷ شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۵۸٫ خاطرات ابوالحسن طالقانی فرزند آیت اللّه طالقانی که در روزنامه اطّلاعات ۱۵۸۱۷ پنجشنبه نهم فروردین ۱۳۵۸ ص ۵ ، چاپ شده نیز در این رابطه جالب توجّه است.
[۹]– یعنی تهاجم گروههای ضدانقلاب به پادگان سنندج
[۱۰]– یعنی ارتشیان و پاسداران که از پادگان دفاع کردهاند
[۱۳] – شماره ۱۰۶۶۹ چهارشنبه، ۸ فروردین ۱۳۵۸ ص ۲
[۱۴]– که البتّه این ادّعا یک دروغ بزرگی است که ضدانقلاب در دهانها انداخته است و دفاع از پادگان را کشتار مردم جا زده است.
۱- این فرد که فرماندهی پادگان را به عهده داشته است با ضدّانقلابیّون همکاری می کرده است و دائماً از رادیو سنندج به نظامیان مدافع پادگان دستور میداده که خود را تسلیم مهاجمین نمایند.
۲- کیهان شماره ۱۰۶۶۹ چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۵۸
۳- صحیفه نور ، ج ۱۲، ص ۲۵۳ (اصلاح شده)
۱- به نشریّات گروهکها و روزنامهها ی آن زمان مثلاً روزنامه اطّلاعات شماره ۱۵۸۱۵ سه شنبه هفتم فروردین ۱۳۵۸ ص ۲ مراجعه شود.
۲- او به تنهایی یک امّت بود. زندگی آیت الله شهید بهشتی، واحد فرهنگی بنیاد شهید، ۱۳۶۱، ص ۴۱۳
[۱۶] – محاصره کنند.
در صورت سقوط این پادگان که در مرکز استان واقع شده بود، فاجعهی مصیبت بار و جبران ناپذیر برای کشور و انقلاب بوجود می آمد و انقلاب اسلامی را با مشکلات عظیمی مواجه می نمود و زمینه سلطه ضد انقلاب بر کردستان و سپس پیگیری سایر اهدافش را فراهم می آورد.
به دنبال قاطعیّت احزاب چپ در اعلامیّهها و تبلبغات خود تیمسار ولی الله قرنی را به شدّت مورد تهاجم خود قرار دادند. او را « فاشیست»، « دیکتاتور» و « قاتل» لقب دادند. جرم او این بود که پادگان سنندج را در برابر هجوم توطئهگران حفظ کرده بود[۱].
توطئه تسخیر پادگان سنندج که با همکاری بعضی عناصر ضدانقلاب در درون این پادگان، بخصوص فرمانده خیانتکار آن آغاز شده بود، با قاطعیّت تیمسار قرنی و فداکاری پرسنل و نیروهای اعزامی پاسدار و ارتشی با شکست مواجـه گردیـد.
پـس از ایـن شکسـت، چهره فریبکارانـه و دروغ پردازانـه و زشت ضد انقلاب، خود را نشان داد و سیل اتّهامات دروغین پیرامون کشتار مردم سنندج، توسط مسلسلهای سنگین هلیکوپترهای اعزامی و توسط پرسنل پادگان، در حالی که آنان صرفاً از خود دفاع میکردند و به بیرون از پادگان نیز نیامده بودند، به سوی ارتش و رئیس ستاد مشترک آن، جاری شد.
بطور مثال فدائیان خلق که یکی از آتش بیاران این معرکه بودند، با صدور اعلامیّهای این چنین به دروغپردازی پرداختند[۲]:
چنانکه اطّلاع دارید تحریکات عوامل شناخته شده ارتجاع، مردم غیور سنندج را به درگیری مسلّحانه کشانیده است. این عوامل که سود خود را در وقوع جنگ داخلی میدیدند و متأسّفانه در دستگاه دولت هم کم نیستند، میخواهند با تحریک نظامیان به شلیک به سوی مردم و کشتار بیمهابای خلق، عملاً مردم را به جنگ ناخواسته بکشانند. آقای بازرگان شما چگونه اجازه میدهید عوامل شناخته شدهای که اسباب کشتار مردم را فراهم کرده و سیل خون براه انداختهاند، اعلامیّهها ی تحریک آمیز صادر نمایند. آتش جنگ را برافروزند و خشم و نفرت مردم سنندج و خلق کرد را برانگیزند[۳]…… لازم به تذکّر است که از امروز صبح چهار هلیکوپتر با پرواز برفراز شهر سنندج و پادگان آن به کشتار بیرحمانه مردم پرداختهاند. کشتار تا این لحظه به بهای جان بیش از صد نفر از خواهران و برادران هم میهن کُرد، تمام شده و صدها مجروح بر جای گذاشته است.
امّا سؤال این است که اطّلاعیّه تیمسار قرنی دارای چه محتوایی بود که این گونه ضدانقلاب را به خروش آورد و سیل تهمت و افترا و دروغ را به سمت این افسر وطن دوست و فداکار و آگاه و شجاع سرازیر نمود؟
این اطّلاعیّه چه دستوری به نیروهای ساکن پادگان داده بود که دولت موقّت پس از یکبار خوانده شدن آن در رادیو از خواندن دوباره آن جلوگیری کرد و خبرگزاری پارس نیز با صدور اطّلاعیهای آن را کَاَن لَم یَکُن، اعلام نمود[۴] و متأسّفانه تیمسار قرنی چند روز بعد به جرم صدور این اطّلاعیّه، از مقام خود عزل گردید؟
متن اطّلاعیّه ایشان بصورت زیر بود:
مسلمانان غیور ایرانی کرد شهرستان سنندج
تعدادی از افراد فرصت طلب و ضدانقلابی در شهرستان سنندج، دست به آشوب زده و از رادیو آن شهرستان، به نام و از طرف فرمانده لشکر، خود را نماینده امام خمینی و پشتیبان دولت مهندس بازرگان، معرفی نمودهاند.
آگاه باشید، فصل ویرانگری انقلاب، به پایان رسیده و زمان نوسازی آغاز شده و هرکس در هر منطقه از کشور اقدام به آشوب و تحریک نماید، ضدانقلابی بوده و با انقلاب اسلامی هیچگونه رابطهای ندارد.
پرسنل ارتش، پاسداران انقلاب اسلامی در سراسر کشورند. لذا با برادران غیور ارتشی خود همکاری نموده و فرصت آشوب به ضدانقلابیّون ندهید.
بدیهی است ضد انقلابیّون شدیداً به کیفر اعمال خود خواهند رسید.
ستاد کل ارتش اسلامی ایران
۲۸/۱۲/۱۳۵۷
اطّلاعیّه امام نیز که در همان روز صادر شده است جالب توجّه است:
بسمالله الرّحمن الرّحیم
به اهالی محترم مسلمان کردستان
شنیده شده که عدّه ای وضع کردستان عزیز را مغشوش کردهاند و نمیخواهند بگذارند مسلمانان آسایش داشته باشند و برخلاف اسلام عمل مینمایند. این عدّه به ارتش که اکنون به سوی ملّت مسلمان برگشته و از آن تبعیّت میکنند، حمله میبرند و آنها را مورد توهین قرار میدهند. این قبیل کارها برخلاف اسلام و مصالح مردم مسلمان است.
مردم کردستان و سایر نقاط باید بدانند که هرگونه حمله به ارتش و ژاندارمری از نظر ما مردود است و ما با برادران اهل سنّت خود هیچ اختلافی نداریم. همه، اهل ملّت واحد و اهل قرآن واحد هستیم. ارتش و ژاندارمری و پلیس نیز باید بدانند که از این به بعد، آنها حافظ مصالح و استقلال مردم مسلمانند و اگر کسی به آنها حمله کند از مردم مسلمان نیست و از عمّال اجانب است و باید نیروی مسلّح با قدرت از منافع و مصالح ملّت مسلمان دفاع کنند و هرگونه حملهای را به خود و به نوامیس مردم، با قدرت دفع نمایند.
روح الله الموسوی الخمینی
۲۸/۱۲/۵۷
در این میان از سوی امام هیأتی از شورای انقلاب، برای مذاکره به سنندج اعزام گردید. اعضای این هیأت شخصیّتها ی زیر بودند:
– آیت الله طالقانی
– آیت الله بهشتی
– حجّتالاسلامها شمی رفسنجانی
– ابوالحسن بنیصدر
هم زمان با این هیأت نماینده دولت موقّت یعنی صدر حاج سید جوادی، وزیر کشور هم با عدّهای به سنندج اعزام میگردند. اعزام آنان در حالی است که از اوّل اسفند ماه عدّه دیگری نیز از جانب دولت در حال مذاکره با نمایندگان خلق کرد و در حقیقت با نمایندگان گروههای ضد انقلاب هستند.
در این میان ضد انقلاب، با سر و صدا و دروغ پردازی و شارلاتان بازی و به نام نمایندگان مردم سنندج و خلق کرد، از سلاح مظلوم نمایی حدّاکثر استفاده را نمود.
برای روشن شدن بهتر قضیه، قسمتی از خطبه نماز عید فطر، دوّم شهریور ۱۳۵۸، مرحوم آیت الله طالقانی آورده می شود:
لعنت خدا در این روز عزیز بر هر چه دمکرات.
این از خدا بی خبرها، حتّی مرا هم فریب دادند.
در سنندج که بودیم، آمدند و با خودشان یک چیزهای فلزی، شبیه کلّه قند، به من نشان دادند و با گریه و زاری گفتند: ببینید! تیمسار قرنی دستور داده تا این بمبها را روی خانههای ما بریزند.
من هم که از این چیزها سررشته نداشتم، باورم شد و دلم برایشان سوخت.
بعدها ارتشیها به من گفتند: آقا، آن چیزهایی را که به اسم بمب به شما نشان دادند، بقایای یک چیزی است که آن را شبها به آسمان پرتاب میکنیم[۵] تا هوا را روشن کند. اینها بمب نیستند.
فهمیدم فریب خورده بودم.
آیت الله طالقانی مجدّداً در روز ۹ شهریور، یعنی ده روز قبل از وفات، ماجرای سنندج را مجدداً مفصّلاً تشریح کردند:
همان موقع که در چهار پنج ماه قبل مسئله سنندج پیش آمد و ما با دوستانمان رفتیم برای حل مسئله و از آنها پرسیدیم: چه میخواهید؟ چه میگوئید؟
بعد از تحقیقات معلوم شد یک درگیری بین کمیته شیعه و کمیته اهل سنّت ایجاد کردند و بعد هم یکنفری به تیر مجهولی کشته شد و بعد هم یکی از آقایان سران، رفت تلویزیون و رادیو را گرفت و دستور داد ژاندارمری را بگیرند و خلع سلاح کنند.
رئیس ژاندارمری هم زود تسلیم شد….و بعد هم شهربانی تسلیم شد و بعد هم حمله کردند به مرکز و پایگاه نظامی، بعد داد و فریاد برداشتند که ارتشیها، جوانها ی ما را کشتند، زنهای ما را کشتند. بمب و خمپاره بر سر ما ریختند.
خب، ما را هم ناراحت کردند که چرا ارتش چنین کاری کرده، چه جنگی با این مردم دارد؟
خدا رحمت کند مرحوم شهید قرنی را. با او تماس گرفتم. او گفت: ما دستوری برای حمله به مردم ندادهایم. اینها به پادگان حمله میکنند. از پادگان دفاع نکنیم؟! اسلحهها را بدهیم دست اینها؟! سربازانمان را به کشتن بدهیم؟!
باز باور نکردم. در هر جلسهای که رفتیم. در میدان عمومی« در شهر سنندج» چند عدد از این چیزهایی که شبیه کلّه قند است، جلو ما گذاشتند و گفتند: با اینها ما را کشتند.
به بیمارستانها رفتیم، عجب وضعی پیش آمده بود.
بالاخره رفتیم به پادگان برای اینکه به اینها اعتراض کنیم که چرا بر سر مردم خمپاره ریختید.
ببینید دسیسه را، تبلیغات دروغ را، متوجّه شدیم یک عدّه جوانها ی سرباز، متدیّن، متعهّد در مقابل حمله آنها ایستادگی کردهاند.
چند سرهنگ هم که بومی آنجا بودند، گفتند: آقا ! به ما حمله میکنند.
پادگان در یک سطح پائین واقع شده و آنها شب و روز از بالا و پائین به ما حمله میکنند. ما نباید از خود دفاع کنیم؟
گفتم: خب حمله میکنند، امّا شما چرا با خمپاره به اینها حمله کردید؟
گفتند: اینها خمپاره نبود. اینها مشعلها یی است که پرتاب میکنیم تا اطراف خودمان را روشن نمائیم.
مشعلها [۶]را به هوا پرتاب کردند و گفتند بعد از آنکه سوختش تمام شد و سقوط کرد به کسی آسیب نمیرساند. این فریبکارها همانها [۷]را برداشته و جلو ما رژه میرفتند و میگفتند: با اینها ما را کوبیدند.[۸]
عزّالدین حسینی، روحانی وابسته به ساواک که روزنامههای وابسته به ضد انقلاب در همین جریانات او را تا مقام آیت اللّهی بالا برده بودند و به عنوان رهبر مذهبی خلق کُرد، جا زده بودند، با صدور اعلامیّهای که در رادیو سنندج خوانده میشود، بیان میدارد:
کار مردم[۹] نه تنها ضدانقلابی نیست، بلکه عملی کاملاً انقلابی بوده است و تمام مردم یک شهر به جز ضد انقلابیها که بر روی آنها آتش گشوده اند،[۱۰] در آن شرکت دارند. ما این عمل مردم سنندج را محکوم نکردهایم و تنها از اهالی و مردم خواستهایم که برای پایان خونریزی، نبرد را قطع نمایند[۱۱] .
سران ضد انقلاب در مذاکرات انجام شده با هیأتهای اعزامی، خواهان چند چیز بودند:
- برکناری تیمسار قرنی رئیس ستاد مشترک.
- ممنوعیّت خروج ارتش از پادگانها در کردستان.
- اخراج پاسداران غیربومی از مناطق کردنشین.
- تعیین استانداری که مورد رضایت آنان باشد.
درخواستهای ضدانقلاب با سرعت اعجاب آوری توسط دولت موقّت برآورده شد:
- بر کناری تیمسار قرنی رئیس ستاد مشترک
تیمسار محمّد ولی الله قرنی، در تاریخ ۵/۱/۱۳۵۸ یعنی هشت روز پس از تهاجم ضد انقلاب به پادگان سنندج و در حالی که هنوز درگیری و تهاجم ضدانقلاب برای تصّرف آن ادامه داشت[۱۲] به جرم مقاومت در برابر آنان و عدم تسلیم پادگان سنندج به آنان، توسط مهندس مهدی بازرگان رئیس دولت موقّت، از کار برکنار شد.
متن حکم برکناری ایشان در زیر آمده است:
بسمه تعالی
بنا به دستور نخست وزیر دولت موقّت انقلاب اسلامی ایران، جناب آقای مهندس مهدی بازرگان، با اعلام مراتب قدردانی از تیمسار سرلشکر محمّد ولی الله قرنی، از تاریخ ۶/۱/۵۸ سرلشکر ناصر فربد به ریاست ستاد کلّ ارتش ملّی اسلامی و هماهنگ کننده نیروها منصوب میگردند.
ستاد کلّ ارتش ملّی اسلامی ایران
سرلشکر قرنی در جریان وقایع کردستان و سنندج در مقابل تقاضای احمد صدر حاج سیّدجوادی مبنی بر جلوگیری از پرواز فانتومها بر فراز سنندج که محل مذاکره هیأت اعزامی امام خمینی و نمایندگان خلق کرد! بود، مقاومت کرد و آن را نادیده گرفت، این اقدام یکی از عوامل برکناری او بود.
گوشهای از پیامها ی متقابل وزیر کشور دولت موقّت و تیمسار قرنی که در روزنامه « کیهان[۱۳]، چاپ شده جالب توجّه است:
پیام وزیر کشور احمد صدر حاج سیّد جوادی:
پرواز جتها بر فراز سنندج، موجب عصّبانیّت مردم و قطع مذاکرات ما شد. چه کسی دستور چنین مانورهایی داده است؟ از طرف پادگان به سوی مردم تیراندازی میکنند و کشتار شدید میکنند. دستور دهید فوراً تیراندازی قطع شود و دیگر نه روز و نه شب تیراندازی نکنند و شعله افکنها شبها نیاندازند.
سرلشکر قرنی به وزیر کشور چنین پاسخ می دهد:
تا موقعی که اینجانب از طرف رهبر انقلاب، مسئولیّت اداره ارتش را دارم، از انجام نظر جنابعالی و آزاد کردن افرادی که به داخل پادگان به منظور قتل و غارت هجوم بردهاند و تا زمانی که متجاوزین گمراه، شهر را به وضع آرام قبل برنگردانند. یعنی تا زمانی که ایستگاه رادیو و تلویزیون در دست افراد مجاهد از کرمانشاه قرار نگیرد و ساختمانهای ستاد لشکر و فرودگاه مجدّداً به مسئولین تعیین شده واگذار نگردد و سرهنگ صفری فرمانده لشکر ۲۸ کردستان[۱۴] خود را به ستاد نیرو در تهران معرفی ننماید، با وجود تمام ارادتی که به شخص حضرت آیت الله طالقانی و جنابعالی دارم، در مقابل خواست تعدادی مأمور اجنبی تسلیم نخواهم شد[۱۵].
نامه فوق نشانگر شناخت عمیق تیمسار قرنی از جوّ کردسـتان و شناخت نیروهــای متشکّل شده ضدانقلاب وابسته به ابرقدرتها و به قـول ایشـان مأمـور اجنبـی بود. امام در رابطه با مذاکرات کردستان بعداً چنین فرمودند:
اگر آن روزی که میخواستند برای مذاکره به کردستان بروند و من تذکّر دادم که اگر بخواهید مذاکره کنید باید با موضع قدرت بروید. اوّل باید ارتش و پاسدارها آنها را احاطه کنند. محاط قرار بدهند[۱۶]، بعد شما بروید صحبت کنید. مسامحه شد و این اسباب آن شد که گرفتاری طولانی برای ما پیش آمد و آن قدر ضایعه واقع شد و الان هم میبینید که ضایعه پشت ضایعه. همین چند روز، چقدر جمعیّت از پاسداران شهید شدند[۱۷].
ترور شخصیّتی تیمسار قرنی و سرازیر شدن سیل تهمت به این شخصیّت آگاه و قاطع که با صدور دستور مقاومت او به ارتشیان پادگان سنندج، آغاز شده بود، با عزل ایشان وارد مرحله جدیدی شد[۱۸] و ضد انقلابیّون با کسب این موفّقیّت که توانسته بودند خواست خود را به دولت موقّت تحمیل کند، توطئههای برنامهریزی شده خود را با روحیّهای تازه در کردستان و سایر نقاط کشور، پی گیریکردند.
- منع تردّد لشکرهای ۶۴ و ۲۸ و ۸۱ ارتش در مناطق کردنشین
لشکرهای ۶۴ و ۲۸ و ۸۱ ارتش از تردّد در مناطق کردنشین و خصوصاً محورهای مرزی منع شدند و در داخل پادگانها ، محبوس گردیدند، در حالی که وظیفه این سه لشکر، تأمین امنیّت سه استان آذربایجان غربی، کردستان و کرمانشاهان بود. همین موضوع نیز زمینه سلطه نیروهای نظامی گروهها ی ضد انقلاب، بر شهرها و روستاهای کردستان را فراهم آورد.
- اخراج پاسداران غیربومی از منطقه کردستان
بلافاصله این خواست ضد انقلاب نیز بر آورده شد و به پاسداران غیر بومی که با شجاعت و استقامّت و فداکاریهای اعجاب انگیز خود ضد انقلاب را در توطئهها ی خود ناکام کرده بودند، دستور داده شد که از کردستان خارج شوند .
- انتخاب یک استاندار مارکسیست عضو حزب توده برای کردستان
در تاریخ سوّم فروردین ۵۸ وزیر کشور دولت موقّت، جناب آقای احمد صدر حاج سیّد جوادی، ابراهیم یونسی بانه[۱۹]، یکی از افسران تودهای مارکسیست و از نویسندگان مشهور این حزب را به عنوان استاندار کردستان معرفی نمود. در اوایل فروردین ۵۸ ابراهیم یونسی، به عنوان استاندار کردستان تعیین شد و علیرغم تذکّر دلسوزان به آن خطّه فرستاده شد. او نیز از این فرصت طلائی حداکثر استفاده را نمود و با استفاده از افراد چپ و ایادی ابر قدرتها در امور کردستان همه امکانات آن استان را در اختیار هم فکران خود گذاشت و منطقه حسّاس کردستان را که مورد طمع ضد انقلاب و ابرقدرتهای حامی آنها قرار گرفته بود و با شورش آنان مواجه شده بود به آشوب و درگیری بیشترکشاند و انقلاب با چالش بزرگی روبرو گردید و خود دولت موقّت را با موضوع جدّی امنیِّت آن استان و اتلاف وقت و امکانات روبرو ساخت.
این برخوردهای مسامحه کارانه با ضد انقلاب، موجب تجرّی آنان و گسترش حملات آنان را فراهم آورد.
[۳] – مقصود رئیس ستاد مشترک ارتش، تیمسار قرنی است.
۱- مقصود خمپاره منوّر است: اینجانب نیز در همان ایام برای دیدن نمایشگاهی پیرامون کشتار خلق کرد به دست ارتش ضد خلقی! و جنایات تیمسار قرنی بر پا شده بود به دانشکده هنرهای دراماتیک دانشگاه تهران رفته بودم. نمایشگاه بزرگی از عکس در آنجا برپا شده بود، تصاویر هیأت اعزامی و تجمّع مردم و سخنرانی آنان و نیز تصاویر همین کلّهقندهای فلزی که بر سر دست مردم به سوی آیت الله طالقانی و هیئت همراه در حرکت بود، نشان داده شده بود. مردمی که از نمایشگاه بازدید میکردند شدیداً تحت تأثیر قرار میگرفتند. اینجانب نیز از اینکه ارتش چنین کرده و با سلاحها ی سنگین به مردم حمله نموده است و با توجّه به اینکه در آن تاریخ مردم هنوز به امور نظامی حد اقل آشنائی نیز نداشتند موجب ناراحتی همه و موجب بدبینی آنها را فراهم نموده بود. من هم شدیداً متأثّر شدم. دلیل آن نیز این بود که اصلاً حتّی نامی از خمپاره در زندگیام نشنیده بودم، امّا از کلمه منوّر که در زیر یکی از تصاویر وجود داشت، کنجکاو شدم و شروع به پرسش کردم که اصلاً خمپاره منوّر یعنی چه؟ در این میان یک درجه دار ارتشی جهت بازدید وارد نمایشگاه شد من از او یک سری سئوالات در مورد خمپاره نمودم و او موضوع را برای من شرح داد که کار خمپاره منوّر تولید نور است و اصلاً برای کشتن نمیتواند به کار رود من تازه متوجّه شدم خمپاره چیست و خمپاره منوّر چبست و متوجّه شدم آنچیزی را که جمعیّت دارد حمل میکند تا به هیأت نشان دهد چیزی جز پوسته خمپاره منوّر که تنها جهت روشن شدن منطقه عملیّات بکار برده میشود، چیز دیگری نیست. اینجانب نیز که از شارلاتان بازی برپاکنندگان نمایشگاه به شدّت عصبانی شده بودم، صدای اعتراض و داد و فریادم بلند شد که شما حقّه بازی و فریب کاری می کنید، این خمپاره کارش نور افکندن است و نه کشتار. با روشن شدن این مطلب سریعاً مسئولان نمایشگاه که دستشان رو شده بود، با سرعت حاضرین را از سالن بیرون کردند و نمایشگاه را همان موقع تعطیل کردند و آن را کلاً برچیدند!
[۶] – یعنی خمپارههای منّور
[۷] – یعنی پوسته گلوله خمپاره منوّر که پس از شلیک و جدا شدن مواد آتش زا در آسمان به زمین سقوط میکند.
۱- روزنامه جمهوری اسلامی– شماره ۷۷ شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۵۸٫ خاطرات ابوالحسن طالقانی فرزند آیت اللّه طالقانی که در روزنامه اطّلاعات ۱۵۸۱۷ پنجشنبه نهم فروردین ۱۳۵۸ ص ۵ ، چاپ شده نیز در این رابطه جالب توجّه است.
[۹]– یعنی تهاجم گروههای ضدانقلاب به پادگان سنندج
[۱۰]– یعنی ارتشیان و پاسداران که از پادگان دفاع کردهاند
[۱۳] – شماره ۱۰۶۶۹ چهارشنبه، ۸ فروردین ۱۳۵۸ ص ۲
[۱۴]– که البتّه این ادّعا یک دروغ بزرگی است که ضدانقلاب در دهانها انداخته است و دفاع از پادگان را کشتار مردم جا زده است.
۱- این فرد که فرماندهی پادگان را به عهده داشته است با ضدّانقلابیّون همکاری می کرده است و دائماً از رادیو سنندج به نظامیان مدافع پادگان دستور میداده که خود را تسلیم مهاجمین نمایند.
۲- کیهان شماره ۱۰۶۶۹ چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۵۸
۳- صحیفه نور ، ج ۱۲، ص ۲۵۳ (اصلاح شده)
۱- به نشریّات گروهکها و روزنامهها ی آن زمان مثلاً روزنامه اطّلاعات شماره ۱۵۸۱۵ سه شنبه هفتم فروردین ۱۳۵۸ ص ۲ مراجعه شود.
۲- او به تنهایی یک امّت بود. زندگی آیت الله شهید بهشتی، واحد فرهنگی بنیاد شهید، ۱۳۶۱، ص ۴۱۳
[۱۶] – محاصره کنند.
در صورت سقوط این پادگان که در مرکز استان واقع شده بود، فاجعهی مصیبت بار و جبران ناپذیر برای کشور و انقلاب بوجود می آمد و انقلاب اسلامی را با مشکلات عظیمی مواجه می نمود و زمینه سلطه ضد انقلاب بر کردستان و سپس پیگیری سایر اهدافش را فراهم می آورد.
به دنبال قاطعیّت احزاب چپ در اعلامیّهها و تبلبغات خود تیمسار ولی الله قرنی را به شدّت مورد تهاجم خود قرار دادند. او را « فاشیست»، « دیکتاتور» و « قاتل» لقب دادند. جرم او این بود که پادگان سنندج را در برابر هجوم توطئهگران حفظ کرده بود[۱].
توطئه تسخیر پادگان سنندج که با همکاری بعضی عناصر ضدانقلاب در درون این پادگان، بخصوص فرمانده خیانتکار آن آغاز شده بود، با قاطعیّت تیمسار قرنی و فداکاری پرسنل و نیروهای اعزامی پاسدار و ارتشی با شکست مواجـه گردیـد.
پـس از ایـن شکسـت، چهره فریبکارانـه و دروغ پردازانـه و زشت ضد انقلاب، خود را نشان داد و سیل اتّهامات دروغین پیرامون کشتار مردم سنندج، توسط مسلسلهای سنگین هلیکوپترهای اعزامی و توسط پرسنل پادگان، در حالی که آنان صرفاً از خود دفاع میکردند و به بیرون از پادگان نیز نیامده بودند، به سوی ارتش و رئیس ستاد مشترک آن، جاری شد.
بطور مثال فدائیان خلق که یکی از آتش بیاران این معرکه بودند، با صدور اعلامیّهای این چنین به دروغپردازی پرداختند[۲]:
چنانکه اطّلاع دارید تحریکات عوامل شناخته شده ارتجاع، مردم غیور سنندج را به درگیری مسلّحانه کشانیده است. این عوامل که سود خود را در وقوع جنگ داخلی میدیدند و متأسّفانه در دستگاه دولت هم کم نیستند، میخواهند با تحریک نظامیان به شلیک به سوی مردم و کشتار بیمهابای خلق، عملاً مردم را به جنگ ناخواسته بکشانند. آقای بازرگان شما چگونه اجازه میدهید عوامل شناخته شدهای که اسباب کشتار مردم را فراهم کرده و سیل خون براه انداختهاند، اعلامیّهها ی تحریک آمیز صادر نمایند. آتش جنگ را برافروزند و خشم و نفرت مردم سنندج و خلق کرد را برانگیزند[۳]…… لازم به تذکّر است که از امروز صبح چهار هلیکوپتر با پرواز برفراز شهر سنندج و پادگان آن به کشتار بیرحمانه مردم پرداختهاند. کشتار تا این لحظه به بهای جان بیش از صد نفر از خواهران و برادران هم میهن کُرد، تمام شده و صدها مجروح بر جای گذاشته است.
امّا سؤال این است که اطّلاعیّه تیمسار قرنی دارای چه محتوایی بود که این گونه ضدانقلاب را به خروش آورد و سیل تهمت و افترا و دروغ را به سمت این افسر وطن دوست و فداکار و آگاه و شجاع سرازیر نمود؟
این اطّلاعیّه چه دستوری به نیروهای ساکن پادگان داده بود که دولت موقّت پس از یکبار خوانده شدن آن در رادیو از خواندن دوباره آن جلوگیری کرد و خبرگزاری پارس نیز با صدور اطّلاعیهای آن را کَاَن لَم یَکُن، اعلام نمود[۴] و متأسّفانه تیمسار قرنی چند روز بعد به جرم صدور این اطّلاعیّه، از مقام خود عزل گردید؟
متن اطّلاعیّه ایشان بصورت زیر بود:
مسلمانان غیور ایرانی کرد شهرستان سنندج
تعدادی از افراد فرصت طلب و ضدانقلابی در شهرستان سنندج، دست به آشوب زده و از رادیو آن شهرستان، به نام و از طرف فرمانده لشکر، خود را نماینده امام خمینی و پشتیبان دولت مهندس بازرگان، معرفی نمودهاند.
آگاه باشید، فصل ویرانگری انقلاب، به پایان رسیده و زمان نوسازی آغاز شده و هرکس در هر منطقه از کشور اقدام به آشوب و تحریک نماید، ضدانقلابی بوده و با انقلاب اسلامی هیچگونه رابطهای ندارد.
پرسنل ارتش، پاسداران انقلاب اسلامی در سراسر کشورند. لذا با برادران غیور ارتشی خود همکاری نموده و فرصت آشوب به ضدانقلابیّون ندهید.
بدیهی است ضد انقلابیّون شدیداً به کیفر اعمال خود خواهند رسید.
ستاد کل ارتش اسلامی ایران
۲۸/۱۲/۱۳۵۷
اطّلاعیّه امام نیز که در همان روز صادر شده است جالب توجّه است:
بسمالله الرّحمن الرّحیم
به اهالی محترم مسلمان کردستان
شنیده شده که عدّه ای وضع کردستان عزیز را مغشوش کردهاند و نمیخواهند بگذارند مسلمانان آسایش داشته باشند و برخلاف اسلام عمل مینمایند. این عدّه به ارتش که اکنون به سوی ملّت مسلمان برگشته و از آن تبعیّت میکنند، حمله میبرند و آنها را مورد توهین قرار میدهند. این قبیل کارها برخلاف اسلام و مصالح مردم مسلمان است.
مردم کردستان و سایر نقاط باید بدانند که هرگونه حمله به ارتش و ژاندارمری از نظر ما مردود است و ما با برادران اهل سنّت خود هیچ اختلافی نداریم. همه، اهل ملّت واحد و اهل قرآن واحد هستیم. ارتش و ژاندارمری و پلیس نیز باید بدانند که از این به بعد، آنها حافظ مصالح و استقلال مردم مسلمانند و اگر کسی به آنها حمله کند از مردم مسلمان نیست و از عمّال اجانب است و باید نیروی مسلّح با قدرت از منافع و مصالح ملّت مسلمان دفاع کنند و هرگونه حملهای را به خود و به نوامیس مردم، با قدرت دفع نمایند.
روح الله الموسوی الخمینی
۲۸/۱۲/۵۷
در این میان از سوی امام هیأتی از شورای انقلاب، برای مذاکره به سنندج اعزام گردید. اعضای این هیأت شخصیّتها ی زیر بودند:
– آیت الله طالقانی
– آیت الله بهشتی
– حجّتالاسلامها شمی رفسنجانی
– ابوالحسن بنیصدر
هم زمان با این هیأت نماینده دولت موقّت یعنی صدر حاج سید جوادی، وزیر کشور هم با عدّهای به سنندج اعزام میگردند. اعزام آنان در حالی است که از اوّل اسفند ماه عدّه دیگری نیز از جانب دولت در حال مذاکره با نمایندگان خلق کرد و در حقیقت با نمایندگان گروههای ضد انقلاب هستند.
در این میان ضد انقلاب، با سر و صدا و دروغ پردازی و شارلاتان بازی و به نام نمایندگان مردم سنندج و خلق کرد، از سلاح مظلوم نمایی حدّاکثر استفاده را نمود.
برای روشن شدن بهتر قضیه، قسمتی از خطبه نماز عید فطر، دوّم شهریور ۱۳۵۸، مرحوم آیت الله طالقانی آورده می شود:
لعنت خدا در این روز عزیز بر هر چه دمکرات.
این از خدا بی خبرها، حتّی مرا هم فریب دادند.
در سنندج که بودیم، آمدند و با خودشان یک چیزهای فلزی، شبیه کلّه قند، به من نشان دادند و با گریه و زاری گفتند: ببینید! تیمسار قرنی دستور داده تا این بمبها را روی خانههای ما بریزند.
من هم که از این چیزها سررشته نداشتم، باورم شد و دلم برایشان سوخت.
بعدها ارتشیها به من گفتند: آقا، آن چیزهایی را که به اسم بمب به شما نشان دادند، بقایای یک چیزی است که آن را شبها به آسمان پرتاب میکنیم[۵] تا هوا را روشن کند. اینها بمب نیستند.
فهمیدم فریب خورده بودم.
آیت الله طالقانی مجدّداً در روز ۹ شهریور، یعنی ده روز قبل از وفات، ماجرای سنندج را مجدداً مفصّلاً تشریح کردند:
همان موقع که در چهار پنج ماه قبل مسئله سنندج پیش آمد و ما با دوستانمان رفتیم برای حل مسئله و از آنها پرسیدیم: چه میخواهید؟ چه میگوئید؟
بعد از تحقیقات معلوم شد یک درگیری بین کمیته شیعه و کمیته اهل سنّت ایجاد کردند و بعد هم یکنفری به تیر مجهولی کشته شد و بعد هم یکی از آقایان سران، رفت تلویزیون و رادیو را گرفت و دستور داد ژاندارمری را بگیرند و خلع سلاح کنند.
رئیس ژاندارمری هم زود تسلیم شد….و بعد هم شهربانی تسلیم شد و بعد هم حمله کردند به مرکز و پایگاه نظامی، بعد داد و فریاد برداشتند که ارتشیها، جوانها ی ما را کشتند، زنهای ما را کشتند. بمب و خمپاره بر سر ما ریختند.
خب، ما را هم ناراحت کردند که چرا ارتش چنین کاری کرده، چه جنگی با این مردم دارد؟
خدا رحمت کند مرحوم شهید قرنی را. با او تماس گرفتم. او گفت: ما دستوری برای حمله به مردم ندادهایم. اینها به پادگان حمله میکنند. از پادگان دفاع نکنیم؟! اسلحهها را بدهیم دست اینها؟! سربازانمان را به کشتن بدهیم؟!
باز باور نکردم. در هر جلسهای که رفتیم. در میدان عمومی« در شهر سنندج» چند عدد از این چیزهایی که شبیه کلّه قند است، جلو ما گذاشتند و گفتند: با اینها ما را کشتند.
به بیمارستانها رفتیم، عجب وضعی پیش آمده بود.
بالاخره رفتیم به پادگان برای اینکه به اینها اعتراض کنیم که چرا بر سر مردم خمپاره ریختید.
ببینید دسیسه را، تبلیغات دروغ را، متوجّه شدیم یک عدّه جوانها ی سرباز، متدیّن، متعهّد در مقابل حمله آنها ایستادگی کردهاند.
چند سرهنگ هم که بومی آنجا بودند، گفتند: آقا ! به ما حمله میکنند.
پادگان در یک سطح پائین واقع شده و آنها شب و روز از بالا و پائین به ما حمله میکنند. ما نباید از خود دفاع کنیم؟
گفتم: خب حمله میکنند، امّا شما چرا با خمپاره به اینها حمله کردید؟
گفتند: اینها خمپاره نبود. اینها مشعلها یی است که پرتاب میکنیم تا اطراف خودمان را روشن نمائیم.
مشعلها [۶]را به هوا پرتاب کردند و گفتند بعد از آنکه سوختش تمام شد و سقوط کرد به کسی آسیب نمیرساند. این فریبکارها همانها [۷]را برداشته و جلو ما رژه میرفتند و میگفتند: با اینها ما را کوبیدند.[۸]
عزّالدین حسینی، روحانی وابسته به ساواک که روزنامههای وابسته به ضد انقلاب در همین جریانات او را تا مقام آیت اللّهی بالا برده بودند و به عنوان رهبر مذهبی خلق کُرد، جا زده بودند، با صدور اعلامیّهای که در رادیو سنندج خوانده میشود، بیان میدارد:
کار مردم[۹] نه تنها ضدانقلابی نیست، بلکه عملی کاملاً انقلابی بوده است و تمام مردم یک شهر به جز ضد انقلابیها که بر روی آنها آتش گشوده اند،[۱۰] در آن شرکت دارند. ما این عمل مردم سنندج را محکوم نکردهایم و تنها از اهالی و مردم خواستهایم که برای پایان خونریزی، نبرد را قطع نمایند[۱۱] .
سران ضد انقلاب در مذاکرات انجام شده با هیأتهای اعزامی، خواهان چند چیز بودند:
- برکناری تیمسار قرنی رئیس ستاد مشترک.
- ممنوعیّت خروج ارتش از پادگانها در کردستان.
- اخراج پاسداران غیربومی از مناطق کردنشین.
- تعیین استانداری که مورد رضایت آنان باشد.
درخواستهای ضدانقلاب با سرعت اعجاب آوری توسط دولت موقّت برآورده شد:
- بر کناری تیمسار قرنی رئیس ستاد مشترک
تیمسار محمّد ولی الله قرنی، در تاریخ ۵/۱/۱۳۵۸ یعنی هشت روز پس از تهاجم ضد انقلاب به پادگان سنندج و در حالی که هنوز درگیری و تهاجم ضدانقلاب برای تصّرف آن ادامه داشت[۱۲] به جرم مقاومت در برابر آنان و عدم تسلیم پادگان سنندج به آنان، توسط مهندس مهدی بازرگان رئیس دولت موقّت، از کار برکنار شد.
متن حکم برکناری ایشان در زیر آمده است:
بسمه تعالی
بنا به دستور نخست وزیر دولت موقّت انقلاب اسلامی ایران، جناب آقای مهندس مهدی بازرگان، با اعلام مراتب قدردانی از تیمسار سرلشکر محمّد ولی الله قرنی، از تاریخ ۶/۱/۵۸ سرلشکر ناصر فربد به ریاست ستاد کلّ ارتش ملّی اسلامی و هماهنگ کننده نیروها منصوب میگردند.
ستاد کلّ ارتش ملّی اسلامی ایران
سرلشکر قرنی در جریان وقایع کردستان و سنندج در مقابل تقاضای احمد صدر حاج سیّدجوادی مبنی بر جلوگیری از پرواز فانتومها بر فراز سنندج که محل مذاکره هیأت اعزامی امام خمینی و نمایندگان خلق کرد! بود، مقاومت کرد و آن را نادیده گرفت، این اقدام یکی از عوامل برکناری او بود.
گوشهای از پیامها ی متقابل وزیر کشور دولت موقّت و تیمسار قرنی که در روزنامه « کیهان[۱۳]، چاپ شده جالب توجّه است:
پیام وزیر کشور احمد صدر حاج سیّد جوادی:
پرواز جتها بر فراز سنندج، موجب عصّبانیّت مردم و قطع مذاکرات ما شد. چه کسی دستور چنین مانورهایی داده است؟ از طرف پادگان به سوی مردم تیراندازی میکنند و کشتار شدید میکنند. دستور دهید فوراً تیراندازی قطع شود و دیگر نه روز و نه شب تیراندازی نکنند و شعله افکنها شبها نیاندازند.
سرلشکر قرنی به وزیر کشور چنین پاسخ می دهد:
تا موقعی که اینجانب از طرف رهبر انقلاب، مسئولیّت اداره ارتش را دارم، از انجام نظر جنابعالی و آزاد کردن افرادی که به داخل پادگان به منظور قتل و غارت هجوم بردهاند و تا زمانی که متجاوزین گمراه، شهر را به وضع آرام قبل برنگردانند. یعنی تا زمانی که ایستگاه رادیو و تلویزیون در دست افراد مجاهد از کرمانشاه قرار نگیرد و ساختمانهای ستاد لشکر و فرودگاه مجدّداً به مسئولین تعیین شده واگذار نگردد و سرهنگ صفری فرمانده لشکر ۲۸ کردستان[۱۴] خود را به ستاد نیرو در تهران معرفی ننماید، با وجود تمام ارادتی که به شخص حضرت آیت الله طالقانی و جنابعالی دارم، در مقابل خواست تعدادی مأمور اجنبی تسلیم نخواهم شد[۱۵].
نامه فوق نشانگر شناخت عمیق تیمسار قرنی از جوّ کردسـتان و شناخت نیروهــای متشکّل شده ضدانقلاب وابسته به ابرقدرتها و به قـول ایشـان مأمـور اجنبـی بود. امام در رابطه با مذاکرات کردستان بعداً چنین فرمودند:
اگر آن روزی که میخواستند برای مذاکره به کردستان بروند و من تذکّر دادم که اگر بخواهید مذاکره کنید باید با موضع قدرت بروید. اوّل باید ارتش و پاسدارها آنها را احاطه کنند. محاط قرار بدهند[۱۶]، بعد شما بروید صحبت کنید. مسامحه شد و این اسباب آن شد که گرفتاری طولانی برای ما پیش آمد و آن قدر ضایعه واقع شد و الان هم میبینید که ضایعه پشت ضایعه. همین چند روز، چقدر جمعیّت از پاسداران شهید شدند[۱۷].
ترور شخصیّتی تیمسار قرنی و سرازیر شدن سیل تهمت به این شخصیّت آگاه و قاطع که با صدور دستور مقاومت او به ارتشیان پادگان سنندج، آغاز شده بود، با عزل ایشان وارد مرحله جدیدی شد[۱۸] و ضد انقلابیّون با کسب این موفّقیّت که توانسته بودند خواست خود را به دولت موقّت تحمیل کند، توطئههای برنامهریزی شده خود را با روحیّهای تازه در کردستان و سایر نقاط کشور، پی گیریکردند.
- منع تردّد لشکرهای ۶۴ و ۲۸ و ۸۱ ارتش در مناطق کردنشین
لشکرهای ۶۴ و ۲۸ و ۸۱ ارتش از تردّد در مناطق کردنشین و خصوصاً محورهای مرزی منع شدند و در داخل پادگانها ، محبوس گردیدند، در حالی که وظیفه این سه لشکر، تأمین امنیّت سه استان آذربایجان غربی، کردستان و کرمانشاهان بود. همین موضوع نیز زمینه سلطه نیروهای نظامی گروهها ی ضد انقلاب، بر شهرها و روستاهای کردستان را فراهم آورد.
- اخراج پاسداران غیربومی از منطقه کردستان
بلافاصله این خواست ضد انقلاب نیز بر آورده شد و به پاسداران غیر بومی که با شجاعت و استقامّت و فداکاریهای اعجاب انگیز خود ضد انقلاب را در توطئهها ی خود ناکام کرده بودند، دستور داده شد که از کردستان خارج شوند .
- انتخاب یک استاندار مارکسیست عضو حزب توده برای کردستان
در تاریخ سوّم فروردین ۵۸ وزیر کشور دولت موقّت، جناب آقای احمد صدر حاج سیّد جوادی، ابراهیم یونسی بانه[۱۹]، یکی از افسران تودهای مارکسیست و از نویسندگان مشهور این حزب را به عنوان استاندار کردستان معرفی نمود. در اوایل فروردین ۵۸ ابراهیم یونسی، به عنوان استاندار کردستان تعیین شد و علیرغم تذکّر دلسوزان به آن خطّه فرستاده شد. او نیز از این فرصت طلائی حداکثر استفاده را نمود و با استفاده از افراد چپ و ایادی ابر قدرتها در امور کردستان همه امکانات آن استان را در اختیار هم فکران خود گذاشت و منطقه حسّاس کردستان را که مورد طمع ضد انقلاب و ابرقدرتهای حامی آنها قرار گرفته بود و با شورش آنان مواجه شده بود به آشوب و درگیری بیشترکشاند و انقلاب با چالش بزرگی روبرو گردید و خود دولت موقّت را با موضوع جدّی امنیِّت آن استان و اتلاف وقت و امکانات روبرو ساخت.
این برخوردهای مسامحه کارانه با ضد انقلاب، موجب تجرّی آنان و گسترش حملات آنان را فراهم آورد.
[۳] – مقصود رئیس ستاد مشترک ارتش، تیمسار قرنی است.
۱- مقصود خمپاره منوّر است: اینجانب نیز در همان ایام برای دیدن نمایشگاهی پیرامون کشتار خلق کرد به دست ارتش ضد خلقی! و جنایات تیمسار قرنی بر پا شده بود به دانشکده هنرهای دراماتیک دانشگاه تهران رفته بودم. نمایشگاه بزرگی از عکس در آنجا برپا شده بود، تصاویر هیأت اعزامی و تجمّع مردم و سخنرانی آنان و نیز تصاویر همین کلّهقندهای فلزی که بر سر دست مردم به سوی آیت الله طالقانی و هیئت همراه در حرکت بود، نشان داده شده بود. مردمی که از نمایشگاه بازدید میکردند شدیداً تحت تأثیر قرار میگرفتند. اینجانب نیز از اینکه ارتش چنین کرده و با سلاحها ی سنگین به مردم حمله نموده است و با توجّه به اینکه در آن تاریخ مردم هنوز به امور نظامی حد اقل آشنائی نیز نداشتند موجب ناراحتی همه و موجب بدبینی آنها را فراهم نموده بود. من هم شدیداً متأثّر شدم. دلیل آن نیز این بود که اصلاً حتّی نامی از خمپاره در زندگیام نشنیده بودم، امّا از کلمه منوّر که در زیر یکی از تصاویر وجود داشت، کنجکاو شدم و شروع به پرسش کردم که اصلاً خمپاره منوّر یعنی چه؟ در این میان یک درجه دار ارتشی جهت بازدید وارد نمایشگاه شد من از او یک سری سئوالات در مورد خمپاره نمودم و او موضوع را برای من شرح داد که کار خمپاره منوّر تولید نور است و اصلاً برای کشتن نمیتواند به کار رود من تازه متوجّه شدم خمپاره چیست و خمپاره منوّر چبست و متوجّه شدم آنچیزی را که جمعیّت دارد حمل میکند تا به هیأت نشان دهد چیزی جز پوسته خمپاره منوّر که تنها جهت روشن شدن منطقه عملیّات بکار برده میشود، چیز دیگری نیست. اینجانب نیز که از شارلاتان بازی برپاکنندگان نمایشگاه به شدّت عصبانی شده بودم، صدای اعتراض و داد و فریادم بلند شد که شما حقّه بازی و فریب کاری می کنید، این خمپاره کارش نور افکندن است و نه کشتار. با روشن شدن این مطلب سریعاً مسئولان نمایشگاه که دستشان رو شده بود، با سرعت حاضرین را از سالن بیرون کردند و نمایشگاه را همان موقع تعطیل کردند و آن را کلاً برچیدند!
[۶] – یعنی خمپارههای منّور
[۷] – یعنی پوسته گلوله خمپاره منوّر که پس از شلیک و جدا شدن مواد آتش زا در آسمان به زمین سقوط میکند.
۱- روزنامه جمهوری اسلامی– شماره ۷۷ شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۵۸٫ خاطرات ابوالحسن طالقانی فرزند آیت اللّه طالقانی که در روزنامه اطّلاعات ۱۵۸۱۷ پنجشنبه نهم فروردین ۱۳۵۸ ص ۵ ، چاپ شده نیز در این رابطه جالب توجّه است.
[۹]– یعنی تهاجم گروههای ضدانقلاب به پادگان سنندج
[۱۰]– یعنی ارتشیان و پاسداران که از پادگان دفاع کردهاند
[۱۳] – شماره ۱۰۶۶۹ چهارشنبه، ۸ فروردین ۱۳۵۸ ص ۲
[۱۴]– که البتّه این ادّعا یک دروغ بزرگی است که ضدانقلاب در دهانها انداخته است و دفاع از پادگان را کشتار مردم جا زده است.
۱- این فرد که فرماندهی پادگان را به عهده داشته است با ضدّانقلابیّون همکاری می کرده است و دائماً از رادیو سنندج به نظامیان مدافع پادگان دستور میداده که خود را تسلیم مهاجمین نمایند.
۲- کیهان شماره ۱۰۶۶۹ چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۵۸
۳- صحیفه نور ، ج ۱۲، ص ۲۵۳ (اصلاح شده)
۱- به نشریّات گروهکها و روزنامهها ی آن زمان مثلاً روزنامه اطّلاعات شماره ۱۵۸۱۵ سه شنبه هفتم فروردین ۱۳۵۸ ص ۲ مراجعه شود.
۲- او به تنهایی یک امّت بود. زندگی آیت الله شهید بهشتی، واحد فرهنگی بنیاد شهید، ۱۳۶۱، ص ۴۱۳
[۱۶] – محاصره کنند.