فتح ناممكنها با شكار ناممكن
ايرج فتحاللهي:
صدام آنقدر خيالش از سمت اروند و جزيره فاو آسوده بود كه شايد هيچگاه در خواب هم يورش پيروزمندانه سپاه اسلام را از اين منطقه استراتژيك باور نداشت. اما وارثان انقلاب حسيني كه مرگ برايشان رهيدن از زندان تن و عالم خاكي و آغازي است بر زندگي در جوار رحمت الهي، سبكبال بارقههاي اميد و روزنههاي فتح را رصد كردند و از سالها پيش از والفجر 8، تمهيدات لازم براي دل زدن به آب و حضور مقتدرانه در فاو را پيشبيني كردند و سرانجام حماسه والفجر 8 را در دهه پاياني بهمن سال 64 را ثبت در تاريخ كردند. به همين بهانه با سرتيپ دوم بازنشسته ستاد، خلبان محمد طاعتي، مسئول عمليات هوانيروز ارتش در عمليات والفجر 8 و خلبان اسماعيل صحتي از خلبانان جانباز اين عمليات به گفتوگو نشستيم.
***
سرتيپ دوم بازنشسته ستاد، خلبان محمد طاعتي 62 ساله و متولد سراب است. دانشكده افسري را در سال 49 به پايان رسانده و به هوانيروز ملحق شدهاست. در سال 51 دورههاي خلباني در آمريكا و در سال 54 هم دوره استاد خلباني را باموفقيت سپري كرده است. از سال 58 در پايان دادن به غائله كردستان حضور داشته و در عمليات پيروزمندانه والفجر8 مسئول عمليات هوانيروز بوده و پس از پايان جنگ هم رئيس دانشكده علوم و فنون هليكوپتري در دانشگاه افسري بودهاست.
نظر شما در خصوص اهداف تعيين شده در عمليات والفجر 8 چيست؟
عاملي كه موجب شد طراحان نظامي در انتخاب منطقه فاو براي عمليات دقت بيشتري به عمل آورند، اين بود كه هيچ يك از عملياتهاي انجام شده پس از فتح خرمشهر داراي نتايجي نبود كه قادر باشد برتري تعيينكنندهاي را نصيب ايران كند. از اين رو، لازم بود حركت جديدي در صحنه جنگ انجام شود كه با آنچه از اول جنگ تا آن زمان به وقوع پيوسته بود، متفاوت باشد و فرماندهان نظامي عراق نيز از پيشبيني آن ناتوان باشند. اين حركت، عبور از رودخانه عريضي همچون اروند و تسخير منطقه مهم بود. به لحاظ موقعيت جغرافيايي شمال خليج فارس و منطقه فاو، عمليات والفجر 8 از اهداف سياسي – نظامي ويژهاي برخوردار بود. هدف اول انهدام توان رزمي ارتش عراق بود كه به وسيله اين عمليات بايد ارتش عراق مستاصل شده و در اين شبه جزيره منهدم ميشد. هدف دوم اين بود كه صدور نفت عراق به صورت صد در صد قطع شود.
به منظور فلج كردن اقتصاد عراق؟
بله. اقتصاد عراق با فتح فاو كاملا فلج ميشد. بعد تصرف خورعبدالله كه محل تردد كشتيهاي جنگي عراقي بود خيلي مهم بود، چون كشتيهاي جنگي عراقيها از پايگاه موشكي امالقصر كنار اسكله و پهلو ميگرفتند و از آنجا كشتيهاي ايراني را هدف قرار ميدادند.تصرف خورعبدالله تردد عراق به سمت دريا را به طور كامل از بين ميبرد و نيروي دريايي عراق كاملا فلج ميشد. هدف ديگر اين بود كه از اين طريق خودمان را به مرزهاي كشور كويت نزديك ميكرديم.
درحقيقت شما به انتخاب صحيح هدف تاكيد داريد؟
بله. در جنگ انتخاب هدف، از مهمترين بخش در طراحي عمليات است. هدف عمليات والفجر 8 به خوبي پيشبيني شده بود. عراق فكر ميكرد كه رودخانه اروند غيرقابل عبور است و ميتواند از آن به عنوان يك دژ مستحكم و غيرقابل نفوذ بهرهمند باشد. در طول سالهاي جنگ از 59 تا 64 هم عمليات و فعاليت خاصي در آن منطقه انجام نشده بود. لذا طراحان عمليات و نيروهاي سپاه چنين ميپنداشتند كه اگر بشود نيروهايمان را به همراه تجهيزات سنگين و نيمه سنگين از اروند عبور دهيم و فاو راتصرف كنيم و در برابر پاتكهاي زرهي عراق توسط گروههاي ضد زره يا هليكوپترها مقاومت كنيم، ميتوان گفت كه يك غافلگيري حساب شده به عراق تحميل كردهايم.
وظايف هوانيروز در اين عمليات چه مواردي تعيين شده بود؟
از آغاز عمليات والفجر 8، هوانيروز چند وظيفه سنگين عهدهدار شد. از جمله انتقال نيرو و انتقال تجهيزات سنگين به آن سوي اروند، تخليه سريع نيروهاي زخمي و مقابله با پاتك عراقيها توسط هليكوپترهاي كبرا از جمله اين وظايف بود. لذا در اوايل بهمن ستاد هوانيروز در منطقه مستقر شد و فرمانده قرارگاه هوانيروز با قرارگاه سپاه و ارتش هماهنگ ميشد.عليرغم عملياتهاي گذشته كه شواهد و قرائن از زودهنگام بودن عمليات حكايت ميكرد، اين عمليات با تدابير انجام شده در محيط حفاظت پردقت اطلاعات در حال تحقق بود. تاكيد شده بود كه عمليات در نهايت حفاظت طراحي وانجام شود و عملياتهاي ايذائي صورت گيرد تا عراقيها غافل شوند.
رعايت حفاظت در اين عمليات به خوبي انجام ميشد. به گونهاي كه حتي خود ما هم مطلع نبوديم كه منطقه جنوبي مورد نظر، فاو است. در آن دوره براي آمادگي هوانيروز در همراهي و پشتيباني از عمليات به 3 پايگاه پيش آگهي داديم كه از سه محور شمالي، مياني و جنوبي بايد پشتيباني كنند و چون تاكيد طراحان عمليات بر اين بود كه هوانيروز در محور جنوبي بيشتر پشتيباني كند، لذا با تدبير فرماندهي هوانيروز، گروه پشتيباني عمومي اصفهان را با سه گردان در پشتيباني محور عملياتي جنوبي قرار داديم. يك گردان شنوك، يك گردان تك و يك گردان هجومي و در محور شمالي گروه كرمان را با دو گردان در پشتيباني قرار داديم و گروه مسجد سليمان را در پشتيباني محور مياني قرار داديم. ستاد هوانيروز نيز در دارخوين مستقر بود.
آمادگيهاي مورد نياز از جمله شناساييها و توجيه تا بيستم بهمن انجام شد. ادامه داشت. عراق هم در محورهاي شمالي ومياني فعاليتهاي چشمگيري در زمينه عكاسي و كارهاي اطلاعاتي داشت. تا اينكه در روز بيستم بهمن ماه، سردار صفوي كه آن روزها برادر صفوي خطاب ميشد، در ستاد هوانيروز به من زنگ زد و خواست كه افسران عمليات و خلبانهاي ارشد هر پايگاه را جمع كنيم و براي توجيه به منطقه برويم.در استتار كامل حدود ساعت 30/21 در زير باران و طي كردن جاده گلآلود به محل مورد نظر رسيديم. برادر صفوي شروع به توجيه عمليات كرد و گفت كه ميخواهيم جزيره فاو را بگيريم و شما بايد توسط هليكوپترهاي كبرا كمك كنيد و پشتيباني نزديك آتش بكنيد و توپهاي 106 ميلي متري را چون ضد تانك هستند، با خودروهايشان و خودروهاي مخابراتي به منطقه حمل كنيد و خودروهاي سنگين ونيمه سنگين هم به صورت بار خارجي به منطقه منتقل شود. چون پل رود اروند هم هنوز آماده نشده بود بايد كار پشتيباني و جا به جايي را هوانيروز انجام ميداد.
نكته جالب در سخنان برادر رحيم اين بود كه چرا ايشان اين قدر مطالب را واضح بيان ميكند. وقتي در حال برگشت بوديم ديديم كه آتش تهيه آغاز شده بود و متوجه شديم كه عمليات شروع شده بود. آتش تهيه توسط توپخانه ارتش از خاك خودي انجام ميشد كه به واقع بسيار انبوه و بينظير بود. از همان شب گروهها به وظايفشان مشغول شدند و گروه پشتيباني هم به صورت مستقل پشتيباني ميكرد. و گروه ديگر هم در محورهاي شمالي ومياني كوشك، بصره و شلمچه به طرف مرز را پشتيباني ميكردند. روز اول نيروهاي سپاه از رودخانه كه هنوز پل داير نشده بود گذشتند و ما وظيفه داشتيم كه نيروهاي كمكي به آنها برسانيم. عراق با اين باور كه رودخانه اروند غيرقابل عبور است غافلگير شده بود و پس از اين بود كه تازه ستاد صدام باور كرده بود كه اين عمليات از اين منطقه انجام شده است.
حجم فعاليتهاي عمده هوانيروز در آغاز عمليات چه بود؟
در روز اول بيشتر انتقال ادواتي كه در مقابله با ادوات زرهي كاربرد دارد، از جمله تفنگ 106 ميلي متري، با خودرو يا خودروهاي مخابرات وفرماندهان از طريق بار خارجي به منطقه اعزام كرديم.
در اين عمليات با توجه به گستردگي قابل توجه آن هوانيروز ارتش چه ضايعاتي را متحمل شد؟
در اين عمليات ضايعات ما هم قابل توجه بود. از جمله 25 هليكوپتر كه گلوله خورده بود و بازسازي شدند. متاسفانه 2 فروند هليكوپتر هوانيروز هم منهدم شدند كه خلبانان يك هليكوپتر، شهيد شدند. 3 نفر از خلبانانمان هم دچار عارضه شيميايي شدند. 2 خلبان هم مجروح شدند از جمله خلبان صحتي كه يكي ازشگفتيهاي جنگ را در اين عمليات رقم زد و توانست با شليكهاي هليكوپتر كبرا يك ميگ عراقي را سرنگون كند.پس از گذشت 7 روز نيروها به اهداف پيشبيني شده رسيدند و پل زده شده بود، بيمارستانهاي امام سجاد(ع) و الزهرا(س) هم كاملا فعال شد و در محور شمالي هم يگانها تثبيت شدند و عمليات از نظر ما به پايان رسيد. تعدادي هلي كوپتر براي پشتيباني در اختيار سپاه قرار داديم و باقي هليكوپترها را از محورهاي مختلف براي بازسازي بازگردانديم. در اين عمليات حدود 4000 ساعت پرواز توسط هلي كوپترها انجام شد كه در نوع خود بيسابقه است.
با توجه به توان محدود نظامي ايران در آن دوره و سيل تسليحات پايانناپذير كشورهاي غربي و شرقي به رژيم بعث عراق، قاعدتا بايد ايران از ابتكار و خلاقيت بهره ميبرد تا بتواند چنين عملياتي را اجرا كند. لطفا از اين منظر هم عمليات والفجر 8 را شرح دهيد.
كل اين عمليات يك ابتكار بزرگ بود و از همين رو به غافلگيري نهايي دشمن انجاميد. اما در بحث هوانيروز هم ما هليكوپترهايمان را به واقع با چنگ و دندان حفظ كرديم. آن قدر به بقاي اين وسايل سازماني اعتقاد داشتيم كه وقتي يكي از آنها آسيبميديد، گويا بخشي از پيكر ما آسيب ميديد و از بين ميرفت. لذا طرح تفرقه را به خوبي در اين عمليات اجرا كرديم. يعني هر گروه مدتي در جايي مستقر ميشد و بلافاصله تغيير موضع ميداد. در اين عمليات به ما اطلاع دادند كه عراق تصميم دارد به منطقه دارخوين حمله كند. با سرعت طرح تفرقه را انجام داديم و شايد كمتر از 10 دقيقه بعد اين منطقه توسط هواپيماهاي دشمن بمباران شد. با چنين تمهيداتي به جز يكي دو مورد، در ساير موارد تلفات جدي نداشتيم كه از همان يكي دو مورد هم تجربيات خوبي در جنگ كسب كرديم. همچنين در بسياري از مناطق، به خصوص در جنوب خلبانهايمان در هليكوپتر آمادهباش ميماندند تا به محض اطلاع محل استقرار خود را تغيير دهند.
شما در چه سالي بازنشسته شدهايد؟ در اين مدت به چه فعاليتهايي مشغول بوده و هستيد؟
در سال 76 بازنشسته شدم. در دانشگاه امام حسين(ع) و دانشكده فرماندهي ستاد تدريس ميكردم و در ستاد مشترك نيروهاي مسلح نيز مشاور بودم كه به علت ملاحظات سلامتي، قريب به دو سال است كه فقط به برخي مطالعات متفرقه و يا نوشتن ميپردازم.
چگونه ميتوان از توانمندي افراد مجربي چون شما بهره گرفت؟
ما براي رشد و توسعه مثلثي سه ضلعي داريم؛ تجربه به آموزش ورود ميكند و با آموزش به صنايع نفوذ مييابد و صنايع با تكنولوژي به آموزش ميآيد و به يگانها ميرود و اين سه ضلع پيوسته با هم ارتباط مييابند. متاسفانه ضلع تجربه در مثلث توليد، تكنولوژي و توسعه يگانهايمان قطع است. يك مثالي بگويم. متاسفانه ما در عمليات بدر و خيبر هليكوپترهايي داشتيم كه فراتر از نقطه هدف پرواز كرده بودند. و در رسيدن به هدف دقيق اشكالاتي داشتند. پس از عمليات بدر به اين نتيجه رسيديم كه چون در آن دوره GPS به صورت فعلي وجود نداشت به وسيلهاي احتياج داريم كه وقتي مختصات هدف را ميدهيم با رسيدن به هدف به ما اعلام كند كه به طور صحيح رسيدهايم. انگليس تجهيزاتي به نام داپلر داشت كه ما به آنجا رفتيم تا آن را تست كنيم و خريداري كنيم. من در پايگاهي انگليسي مشغول تست اين دستگاه بودم كه متوجه شدم در آنجا هنوز از خلبانان جنگ جهاني دوم استفاده ميكنند. آنجا سيستمي وجود دارد كه خلبانانشان را بازنشسته نميكنند. اين موضوع سرمايهگذاري زيادي نيست واز وجود آنها در صنايع مختلف كمك ميگيرند. اين عدم توجه به توانايي افراد مجرب و خبره موجب ميشود كه متاسفانه ما در كشور ميبينيم كه برخي خلبانانمان در كشورهاي ديگر از جمله كشورهاي حاشيه خليجفارس حضور مييابند و تجربيات خود را در اختيار كشورهاي ديگر قرار ميدهند.
خلبان اسماعيل صحتي متولد سال 1335 شهر اهر است. از سال 1353 به ارتش وارد شده و دورههاي خلباني واستاد خلباني را تجربه كرده و خود به آموزش ديگر خلبانان پرداخته است. در عمليات والفجر 8، ستوان يار بوده و از جمله افتخاراتش انهدام يك فروند هواپيماي ميگ توسط هليكوپتر كبرا ميباشد. در همين عمليات به افتخار جانبازي نائل شد و يك چشم خود را از دست داد. به جهت فعاليتهاي گسترده و متعددي كه در جبهههاي نور عليه ظلمت داشته حائز 18 سال تشويقي شدهاست.
يكي ازافتخاراتي كه شما در جنگ به دست آوردهايد انهدام يك فروند هواپيماي ميگ عراقي توسط هليكوپترتان بوده است. در اين مورد توضيح بدهيد.
تقريبا بعد از گذشت 5 روز از عمليات مطلع شديم كه يك هليكوپتر كبراي ايراني نزديك جزيره بوبيان در حالت اضطراري فرود آمده و تعميركارانمان مشغول تعمير آن هستند. در اين هنگام يك ناو عراقي از اين جزيره شروع به شليك به سوي اين هليكوپتر كرده بود. من و كمكم در حوالي درياچه نمك عازم ماموريت بوديم كه با تقاضاي كمك نفرات فني به سمت آنها رفتيم. از شليكهاي انجامشده ما 3 موشك به اين ناوچه اصابت كرد. در همين حين متوجه شدم كه آب رودخانه زيرپايمان به شدت مواج شده و قريب به يك تا دو متر بالا و پايين ميرود. خلبان كمكي من، آقاي صحرايي، خبر داد كه 3 ميگ در حال شليك به سمت ما هستند. از اينجا تعقيب و گريز ما و سه فرند ميگ 21 شروع شد. با مانورهاي مختلف سعي ميكردم از تيررس ميگها خود را كنار بكشم و تلاشميكردم با تكرار اين عمل آنها را خسته كنم. ميگها براي ساقط كردن كبراي زمينگير آمده بودند و اصلا انتظار ما را نداشتند. به همين دليل هم مسلح به موشك نبودند و فقط به راكت مجهز بودند. اين كشمكش بين ما ادامه داشت تا اينكه متوجه شدم يكي از ميگها گردش تندي انجام داد و شاخ به شاخ از روبرو شيرجه زد. زودتر از آنكه بتواند در موقعيت پرتاب راكت قرار بگيرد من به سرعت سر مسلسل 20 ميليمتري را به طرفش چرخاندم و رگباري از گلوله به سمتش شليك كردم. شگفتانگيز بود. ميگ عراقي دو تا شد و در همين حال از روي سر ما رد شد . خلبان نگون بخت هم به خاطر ارتفاع كم فرصت خروج پيدا نكرد. در همين حين جنگنده دوم هم با پدافند بچههاي سپاه و بسيج سرنگون شد كه خلبانش با خروج اضطراري به اسارت نيروهاي خودي درآمد. ميگ سوم هم با مشاهده اوضاع فراركرد.
در اين عمليات چگونه مجروح شديد؟
ما در پايگاه بوديم كه ميگهاي عراقي حمله كردند. در كنار ضد هوايي بودم كه انفجار بمب در چند متري، من را به كناري پرتاب كرد. وقتي بلند شدم، يكي از نيروهايمان را كه آسيب ديده بود به سنگر بردم. تازه آن موقع بود كه متوجه شدم مجروح شدهام. بعد به تهران اعزام شدم و جهت مداوا بستري شدم. اين آخرين حضور من در جبهه بود. بعد هم با پيگيري برخي مسئولان براي مداوا به آلمان اعزام شدم.
در چه سالي بازنشسته شديد؟
بعد از مداواهاي مختلف و بهبودي نسبي، چند سال مسئول سازمان ايثارگران هوانيروز شدم و سرانجام در سال 81 بازنشسته شدم.
با تشكر از وقتي كه در اختيار ما گذاشتيد، اگر در پايان سخني داريد بفرماييد.
انتظار ما اين است كه به افرادي كه در جنگ حضور پررنگ داشتهاند بيشتر رسيدگي شود. متاسفانه عده معدودي از آن عزيزان در حال حاضر براي مصاحبهها دعوت ميشوند. در حالي كه ما كساني را داشتهايم كه اسمي از آنها بيان نميشود. مثل حاج حسين وكيلي يا شهيد نجاريان. به واقع اگر امثال شهيد نجاريان نبودند، چه كسي مانع عراقيها در دزفول ميشد؟ بايد از اين بزرگواران سالهاي دفاع مقدس ياد شود تا نام و يادشان ستاره درخشان در تاريخ انقلاب باشد.