بنام خدا
مصاحبه سایت نماینده با یکی از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام – سید محمد هاشم پوریزدانپرست
1- چه شد که سفارت آمریکا را تسخیر کردید ؟ آیا از ابتدا هدفتان تسخیر سفارت بود؟
بعد از انقلاب، علیرغم بدیهایی که آمریکاییها نسبت به ملت ایران کرده بودند، مانند کودتای 28 مرداد، تحمیل کاپیتولاسیون به کشور و مردم ایران، وارد کردن ایران در پیمان نظامی سنتو و ارسال یک ژنرال آمریکایی بنام هایزر و اقدام به کودتا بر علیه انقلاب اسلامی در سال 57 ، سفارت آمریکا را در کشور نبستند و ارتباط را قطع نکردند و آمریکا هنوز در کشور ما حضور داشت.
آمریکا از نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی توسط عوامل داخلی خودش در ایران دست به توطئههای گوناگونی زد. جریانات کردستان، ترورها و مسائل داخل کشور مانند شورشها، بمب گذاریها و … کاملاً مشخص بود که توسط آمریکا انجام میشود و حضرت امام هم دائماً این نکات را تذکر میدادند که اینها عوامل آمریکا هستند. حضرت امام در اردیبهشت ماه، در مورد چریکهای فدایی هم بیان داشتند که اینها آمریکاییاند؛ علیرغم اینکه ادعای پیروی از مکتب مارکسیسم داشتند و ادّعای امپریالیسم ستیزی آنان گوش فلک را کر کرده بود، ولی آمریکاییاند. امام، منافقین را آمریکایی اعلام کردند. امام، کوملهها و دموکراتها و کسانی که اقدام علیه نظام جمهوری اسلامی و تشکیل آن میکردند را آمریکایی و در خدمت انان توصیف نمودند.

در آبان ماه آمریکا شاه را بعد از مجموعه اقداماتی که کرده بود، به آمریکا برد. بهانهاش هم این بود که شاه مریض است و سرطان دارد، در صورتی که اگر بحث دلسوزی بود آن 70 هزار نفر که شهید شده بودند و افرادی که در طی انقلاب مجروح شده بودند به دلسوزی اولیتر بودند، که اینها را ببرند معالجه کنند؛ برنامه آنها این بود که شاه را ببرند، مجموعه توطئههایی که داشتند انجام میدادند را به هم گره بزنند و یک کودتای بیست و هشت مرداد دیگر هم در ایران به راه بیاندازند.
روز دهم آبان ماه که روز عید قربان بود یک راهپیمایی بزرگی علیه آمریکا برگزار شد. امام هم یک سخنرانی به شدت ضد آمریکایی را آن روز انجام دادند و همان جا اشاره کردند که بر دانشجویان و طلاب است که به منافع آمریکا و اسرائیل هرجا میتوانند حمله کنند و آنها را مجبور به استرداد شاه بکنند؛ که متاسفانه بعد از سخنان امام هم، در همان شب آیت الله قاضی طباطبایی را به تلافی سخنان امام به شهادت رساندند و در همان هنگامی که مردم مشغول راهپیمایی بودند 70 نفر از ارتشیان قهرمان و فداکار را به شهادت رساندند. در اینجا بود که دانشجویان مسلمان و انقلابی دانشگاههای تهران که بعداً به دانشجویان پیرو خط امام مشهور شدند، تصمیم گرفتند بدنبال سخنان امام، لانه جاسوسی آمریکا در تهران را تسخیر کنند و صدای اعتراض ملت ایران را به جهانیان برسانند.
بله ما از همان اول هدفمان تسخیر لانه جاسوسی بود بود؛ البته هدفمان این بود که سه روز آنجا بمانیم و بعد بیرون بیآییم، که بعداً این کار به تأیید اعجابانگیز ملّت ایران و امام رسید و اقدام ما کبریتی بود که به انبار باروت ی زده شد و مردم فداکار و شجاع ایران را به هیجان آورد و موجب شد آنان از ما حمایت نمایند.
2- اگر امام با کار شما مخالفت میکردند عکس العمل شما چه بود؟
امام در رأس همه از دانشجویان پیرو خط امام و اقدام آنها حمایت کردند و اگر مخالفت میکردند یقیناً ما بیرون میآمدیم و یک لحظه تردید به خودمان راه نمیدادیم.
امام همان روز اول توسط حجتالاسلام سید احمد خمینی برای ما پیغام دادند، علت آن هم این بود که لیبرالها و دولت موقتیها فشار شدیدی را به امام آورده بودند که ایشان را مجبور کنند که ما را از آنجا بیرون کنند. امام هم وقتی متوجه شدند که دانشجویان دانشجویان خودی و بچههای انقلاب هستند، همان روز برای ما پیغام دادند: « شما جای خوبی را گرفتهاید و آن را محکم بگیرید و فقط مراقب باشید و نگذارید آن را از دستتان بیرون بیاورند.» این پیغام ماجرا را به صورت یک حماسه بزرگ در آورد و دانشجویان هم تصمیم گرفتند طبق نظر حضرت امام آنجا بمانند و در مقابل آمریکا تا انتها بایستند
3- چه موضوعی موجب شد امام تسخیر لانه جاسوسی را انقلاب دوّم بدانند؟
دلیل آن تنها این نبود که یک سفارت را گرفتیم؛ دلیل آن این بود که روشنفکران یک جامعه، تحصیلکردگان یک جامعه که تحت تحقیر شدید ابرقدرتها بودند و ایمان خودشان به خودشان را از دست داده بودند و دچار احساس حقارت در برابر ابر قدرتها بودند در برابر آمریکا صف کشیدند و این تأثیرات عظیمی را در کشور و آینده آن داشت.
امام این صف بندی تحصیلکردگان کشور در برابر ابر قدرت آمریکا را انقلاب دوّم دانستند. این تحوّل بزرگ روحی و صف بندی روشنفکران در مقابل آمریکا و در برابر بیگانگانی که دویست سال بر سرنوشت کشور ما حاکم بودند و روشنفکران کشور را به تحقیر، حقارت و خود کم بینی دچار کرده بودند، این انقلاب دوّم بود.
4- اولین شخصی وارد سفارت شد چه کسی بود؟
مشهور است که شهید محسن وزوایی فرمانده قهرمان تیپ حضرت رسول و فاتح قلههای ارتفاعات سر به فلک کشیده «بازی دراز» بوده است. دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف.
5- رابطه دانشجویان مسلمان با حزب جمهوری چطور بود؟
رابطهای نبود. ببینید من خودم خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی بودم، اما ماجرای لانه جاسوسی، اصلاً ارتباطی به حزب نداشت. ما به عنوان یک دانشجوی مستقل در این قضیه شرکت کرده بودیم. من هم روز دوم رفتم استعفایم را از خبرنگاری روزنامه جمهوری اسلامی دادم. بقیه دانشجوها هم مستقل بودند. با آن جوّی که در دانشگاه بود، در تحکیم وحدت بود اینها رابطهای با حزب نداشتند، حتی بعضیها یک نوع اختلافاتی با حزب داشتند و حزب را قبول نداشتند.
6- آیا در جریان تسخیر سفارت گروه های دیگر مثل مجاهدین خلق نیز تعامل داشتند؟
اصلاً؛ آنها قبل از تسخیر لانه جاسوسی، خودشان را سردمدار مبارزه با استعمار و امپریالیسم میدانستند، منتهی هیچ اقدامی نمیکردند؛ شعار تو خالی بود. همین هفته قبل، آمریکا ده ملیون دلار رشوه در اختیارشان گذاشت و سی سال است آمریکا از آنها حمایت میکند، از لیست تروریستها آنها را بیرون آورده است. در عراق خدمات بزرگی به صدام و حزب بعث کردند و در برابر ملّت ایران و رزمندگان قهرمان اسلام صف بندی کردندو همراه صدام بارها به کشور حمله نمودند. الان. در سوریه دارند برای آمریکا میجنگند. همینها آن زمان ادّعای امپریالیسم ستیزی داشتند. دروغ بزرگی بود که آنان امپریالیسم ستیز هستند، بیشتر برای مبارزه با نظام جمهوری اسلامی و فریب جوانها و نوجوانها که انگیزهای به آنها بدهند، اینگونه موضع گیری میکردند. یک بازی امپریالیسم ستیزی بود برای بازی دادن افراد ساده لوح. آنان خود در خدمت آمریکا بودند.. آنها خیلی تلاش کردند در لانه جاسوسی بیایند با ما ملاقات کنند، مسعود رجوی مراجعه کرد که به آنجا بیاید و سوء استفاده کند؛ اما دانشجویان پیرو خط امام او را فرصت طلب خواندند و و به لانه جاسوسی راه ندادند.
گروهکهای دیگر هم هیچکدام برای این اقدام، با ما مرتبط نبودند و حمایتی از ما نکردند، مگر بعد از آن و برای عقب نماندن از قافله امپریالیسم ستیزی مجبور شدند بیایند از ما حمایت کنند. همه گروههای سیاسی، چپ و راست، لیبرال از ما حمایت کردند. البته بعد از تسخیر. نهضت ازادی که بعدا با تسخیر لانه جاسوسی مخالفت کردو رهبر آن ما را «دانشجویان نا مسلمان پیرو خط شیطان» توصیف نمود شاید هم دلیلش این بود که خودشان میدانستند چه کار کردهاند، یعنی ارتباط داشتند با سفارت آمریکا و برای پنهان کردن آن آمدند جلو و از ما حمایت کردند. و حتّی تندتر از ما خواستار قطع رابطه با آمریکا شدند!

7- بازرگان چگونه مخالفت خود را با تسخیر سفارت بیان کرد؟ احساس نکردید که اشتباه کرده اید یا میان دانشجویان خط امام دو دستگی ایجاد نشد؟
مهندس بازگان در این نه ماه اشتباهات بزرگی کرد، با امام در افتاد. با سیاستهای انقلابی در افتاد. جوانان انقلابی که در کردستان داشتند میجنگیدند، در روستاها جهاد سازندگی میکردند، در ادارات برای حفظ انقلاب تلاش میکردند، خوب روحیه این جوانها با ایشان اصلاً نمیخورد. به قول خودشان ایشان یک سیاست «گام به گام» داشت و با سیاست انقلابی امام از ابتدا مخالف بود. حتی در آبان 57 به پاریس هم رفته بود، به امام گفته بود سیاست انقلابی شما به درد نمیخورد. شما باید بپذیرید که شاه باشد امّا به جای حکومت کردن سلطنت کند! که امام فرموده بودند که ما آمدیم و نظر شما را پذیرفتیم و الان که مردم در صحنه هستند به شاه اجازه دادیم که بماند اگر او دوباره قدرت پیدا کرد چه ضمانتی هست که قلم شما را دوباره خرد نکند؟ این مسائل باعث شده بود ایشان در بین جوانان انقلابی، نفوذی نداشته باشد و در جریان تسخیر هم یک اشتباه بزرگی ایشان کرد که دو سه روز قبل از تسخیر در حالی که شاه را به آمریکا برده بودند با برژینسکی مشاور امنیتی رئیس جمهور آمریکا در الجزایر ملاقات کرد که مورد اعتراض بسیاری از مردم و نهادها و حزب و جامعه روحانیت قرار گرفت. جالب این بود امام هم یک پیغام بسیار ضدآمریکایی، ضد سلطه گران جهانی دست ایشان داده بود که در سمینار نهضتهای آزادی بخش در الجزایر که به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب این کشور، برگزار میشد، بخوانند. ایشان هم متاسفانه رفته بود برای اولین بار در چنین سطحی یعنی رئیس دولت موقت ایران با مشاور امنیت ملی کارتر، رئیس جمهور آمریکا، مذاکره کرده بود. این خیلی گران برای ایشان تمام شد. حیثیت و آبروی ایشان را جلوی مردم فرو ریخت و همین باعث شد که حرفهای ایشان را گوش نمیدادند. او هم به بهانهای که در امور دولت دخالت میشود استعفا داد؛ هم خودش هم دولتش؛ البته اسناد نشان میدهد قصد ایشان این بود که با دادن استعفا به امام فشار بیاورند. فکر میکردند کسی جز اینها برای اداره کشور نیست و امام مجبور میشوند بخاطر فشار اینها و ترس از اینها بپذیرد که ما دانشجویان پیرو خط امام را از لانه جاسوسی بیرون کنند که امام هم زرنگی میکنند و همان جا استعفای او را میپذیرند و این ها کنار میروند. نامه استعفایی هم که دادند کاملاً مشخص است، دخالتهای متعدد در امور دولت که مهمترین آن هم برای آنها، تسخیر لانه جاسوسی آمریکا بود که ما دانشجویان پیرو خط امام رفتیم با آمریکا در افتادیم.
8- مسئولیت ها در داخل سفارت چگونه تقسیم شد؟
کارهای متعددی بود. اولین کار حفاظت از لانه جاسوسی و گروگانها بود. با یک ابرقدرتی در افتاده بودیم. عوامل داخلی هم داشت، خودش هم ممکن بود حمله کند. لذا اولین کار تقسیم مسئولیتهای حفاظتی بود. خانمها و آقایانی که بودند پاس میدادند، در آنجا منظم مانند یک پادگان پاسبخش داشتیم، وقتها تعیین میشد، روزی 4 بار حداقل باید پاس دو ساعته میدادیم؛ لذا یک بخشی به نام عملیات درست شد که مسئولیت اداره مسائل حفاظتی را داشت.
مرحوم شهید عباس ورامینی که بعداً مسئول ستاد لشکر حضرت رسول(ص) در دوران جنگ تحمیلی شد و یکی از آقایان به نام آقای زحمتکش، مسئولیت حفاظت را برعهده داشتند. آنجا گروگان گرفته شده بود، امر سادهای نبود، شبانه روز باید آنجا حفاظت میشد؛ پشتبامها، درها، ساختمانها، باغ، دیوارهای شرقی و غربی، و… نقاط متعدی بود. آنجا خیلی بزرگ است، 14 هکتار است، باید اداره میشد.
آرام آرام خبرنگارها آمدند. مجبور شدیم برای تماس با خبرنگارها، روابط عمومی راه انداختیم. اطلاعات دادن، اطلاعات گرفتن، مصاحبه و گرفتن عکس و اداره بلند گو که شبانه روزی باید کسی آن را اداره میکرد و دائم در مقابل لانه جاسوسی مردم تجمع مینمودند… که یک قسمت مهم کار ما اینها بود، نیاز به روابط عمومی داشت. بعد هم اسناد یکی یکی در آمد و بچهها آنها را کشف و بازسازی کردند و نیاز بود آن را چاپ کنیم که بخش اسناد درست شد و بعد هم تبلیغات و چاپ پوستر و تراکت و چاپ عکسهای نمایشگاهی و سخنان سخنرانان و آنهم در سطح کشور که کار سنگینی بود.
این مجموعه نیز تحت اشراف شورایی مرکب از نمایندگان دانشگاههایی که در جریان تسخیر شرکت داشتند اداره میشد.

9- چه شد که بعضی از دانشجویان خط امام از خط امام خارج شدند؟این دانشجویان در سفارت چه مسئولیتی داشتند؟
کسی که علناً ادعا کند من از خط امام خارج شدم و تسخیر لانه جاسوسی را زیر سوال ببرد، هیچکس نیست. یکی دو سه نفری خطاهایی کردند، مثلاً بدون هماهنگی با بقیه دانشجویان پیرو خط امام در یک عمل خود سرانه و با اهداف ضد انقلابی و از موضع ضعف رفتند با یکی از جاسوسان آمریکایی، به نام باری روزن که یک یهودی صهیونیست است و مسئول مطبوعاتی سفارت آمریکا در بعد از انقلاب تا تسخیر لانه جاسوسی بود و نقشی مؤثری در سازماندهی مطبوعات ضد انقلابی پس از انقلاب داشت، ملاقات کردند. آقای عباس عبدی رفت با این فرد صحبت کرد که این واقعاً برای سایر دانشجویان خط امام، تاسفآور بود. هیچ هماهنگی بین این قضیه با دانشجویان خط امام نبود و یک عملی بود که تعدادی از دانشجویانی که دیگر تفکرات خط امامی نداشتند و پیرو محافل و حلقههای تجدید نظر طلبان شده بودند و به دنبال حزب بازی و کسب قدرت و راه انداختن شبکه رسانهای روزنامههای زنجیرهای و کسب ثروت و قدرت بودند، این کار را انجام دادند. بقیه دانشجویان هم تا آنجا که من میشناسم نه به چنین کاری معتقد بودند، نه ایشان را تأیید کردند؛ بلکه اعتراضات زیادی به کار ایشان داشتند. اینکه آن جلسه ملاقات با باری روزن را چه کسانی تشکیل دادند، ایرانیان رابط چه کسانی بودند و چه مسائلی این وسط گذشته است مهم است، بعضی از مسئولین وزارت خارجه آمریکا هم در آن جلسه حضور داشتند. آنها قصدشان چیزی نبود جز اینکه یک تصویری بگیرند، که اعلام کنند دانشجویان خط امام پشیمان شدهاند و این آقا متأسفانه تعمدی یا غیرتعمدی – من نمیدانم- تن به چنین چیزی داد. اینها یک عکس میخواستند که یک لبخندی دانشجویان خط امام به این آمریکاییها بزنند، این را از ایشان گرفتند و در سایت ها چاپ کردند و به هدفشان رسیدند و متأسفانه اکنون پس از ده پانزده سال که از این ملاقات میگذرد، سیل تهمت به دانشجویان خط امام سرازیر است که آنان پشیمان شدند در صورتی که چنین چیزی نیست.
آن شخص هم روزهایی که در لانه جاسوسی بود مسئولیت مهمی در لانه نداشت. ایشان در ترجمه اسناد یک کمکهایی میکرد. حتی نگهبانی هم نمیداد. دلیلش هم این بود که ایشان همسر داشت، کار هم میکرد. ما شبانهروز آنجا بودیم. ایشان میآمد سری میزد و میرفت و از این رانت دانشجوی خط امام بودن جهت اهداف خود خوب استفاده کرد و متأسفانه در آخر ضربه بزرگی به حیثیت و آبروی ما و بخصوص شهدای دانشجوی خط امام زد. ایشان آبروی ما را در جهان و بین ملت ایران برد.
10- مهم ترین اسنادی که از داخل سفارت آمریکا به دست آوردید چه بود؟
خیلی از نفوذیها را ما شناسایی کردیم. سیاستهای آمریکا در ایران، ارتباطات آمریکا با نظام شاه، مسائل اقتصادی، یا مسائل منطقه، چون سفارت آمریکا در تهران، مرکز منطقهای آمریکا بود. یعنی منطقه خاورمیانه را از اینجا اداره میکردند. تماس با دولتهای عربی، فلسطین، هند؛ تمام اینها در اسناد بود که در دوازده جلد قطور به همراه سی دی برای جستجو، توسط موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی چاپ شده است. حدود صد جلد کتاب از این رشتههایی که درست و بازسازی کردیم چاپ کردیم. همچنین اسناد رمز شده مانند مواردی که تایپ میکردند که یک نسخه از آن به CIA مرکزی در واشنگتن میرفت، یک نسخهاش در حافظه کامپیوتر ثبت میشد و یک نسخهاش پانچ میشد. یک نسخه اش هم به صورت سوت، روی نوار کاست ضبط میشد، که خوشبختانه یکی دو تا از این نوارها دست ما افتاد. چون زمانی که کامپیوترها را تخریب میکردند یکی دو تا از اینها از دستشان افتاده بود پشت کامپیوترها و بدست ما رسید. همه این ها را از رمز درآوردیم و نوشتههای اینها آشکار شد.
بعضی اسناد هم در خانه کاردار روی میز گذاشته بود. اینها دست ما افتاد و همه را منتشر کردیم. خوشبختانه بسیاری از نفوذیها و عوامل مرتبط و در خدمت آمریکا که اکثراً از جبهه ملی و نهضت آزادی بودند لو رفتند و کشور ما، نظام ما و تشکیلات اداره کننده کشور، همان اول انقلاب به یاری خدا پاکسازی شد. افرادی مانند حسن نزیه که رئیس شرکت نفت بود، آقای رحمت الله مقدم مراغه ای که استاندار آذربایجان بود؛ تیمسار مدنی که استاندار خوزستان و مدتی هم وزیر دفاع بود. آقای امیر انتظام که سخنگوی دولت بود که بخاطر ارتباط با جاسوسان و توطئههایی که کرده بود حبس ابد به او دادند و افرادی از این قبیل که خوشبختانه ما کشورمان و نظام انقلابی خودمان را از اینها پاک سازی کردیم.
11- آیا در آن زمان بعد از جریان تسخیر سفارت آمریکا به فکر تسخیر سفارت انگلیس نیفتادید؟
ما؟ نه؛ یک عده همان روز رفتند سفارت روسیه و انگلیس را بگیرند که شدیداً امام با آنها برخورد کردند و گفتند اینها میخواهند قضیه را خراب کنند. سریع امام و آقا سید احمد اعلام کردند و کسی جرأت نکرد این کار را بکند.
12- اگر در تسخیر سفارت آمریکا فقط جاسوسی و توطئههای آمریکا سبب اشغال شد پس آیا میتوان نتیجه گرفت هر سفارت و جایی را که این رفتارها را دارد باید اشغال کرد؟
آن زمان شرایط فرق میکرد، شرایط انقلابی بوده است، قانون اساسی نبوده، آمریکا بر خلاف تمام قوانین دیپلماتیک در امور ما دخالت میکرد، ترور میکرد، عوامل خودش را راه انداخته بود، شاید تا زمان تسخیر لانه جاسوسی، دهها هزار نفر از بهترین نیروهای ما را در کردستان، در ترکمن صحرا، در شهرهای دیگر، توسط عوامل خودش ترور کرده بودند و به شهادت رسانده بودند.
خوب وقتی اینها به هیچ قانونی، به هیچ پیمانی، به هیچ قانون بینالمللی پایبند نبودند، در آن شرایط انقلابی چند دانشجو هم یک اقدام انقلابی کردند؛ این فرق دارد با شرایط الان که ما دولت داریم، رهبر داریم، قانون اساسی داریم، وزارت خارجه داریم و شرایطمان با شرایط انقلابی آن زمان فرق دارد. در آن وقت، دولت ما موقت بوده است، آن زمان قانون اساسی نبود، تازه داشتند مینوشتند؛ لذا اقدامهای الان یک اقدامهای هیجانی بدون نتیجه است و کسی از آن حمایت نیز نمی کند.
13- چه تفاوتی میان انگلیس و آمریکا وجود دارد که قبح رابطه با انگلیس مانند آمریکا نیست؟
امام همان یکی دو روز اول نکات خیلی زیبایی را بیان کردند. گفتند: “در این انقلاب، آمریکا شیطان بزرگ است.” انگلیس کشوری است که امپراطوریاش درهم فرو پاشیده است. دیگر کلاه خودش را هم نمیتواند نگه دارد. به قول یکی از این نمایندگان مجلسشان گفت: ما دم سگ آمریکا شدهایم! یعنی اصلاً استقلال و نقشی در مسائل جهانی ندارد مگر در کنار آمریکا. الان ریشه همه جنایات، خباثتها، توطئهها، کشتارها، فریبکاریها و دغلبازیها و به هم ریختن کشورها و قتلعامهایی که در جهان دارد میشود، اصل و ریشهاش آمریکاست. اگر چه انگلیس هم دارد کمک میکند. امام با یک جمله همه مسائل را نشان دادند؛ گفتند: “در این انقلاب، شیطان بزرگ آمریکاست.” این جمله خودش همه چیز را میرساند.
14- مبارزه با استکبار را چطور تعریف میکنید؟
مبارزه با استکبار فقط از دیوار بالارفتن و سفارت گرفتن نیست. تشکیل نظام اسلامی و حفاظت از آن و پیشرفت علمی، فنی، فرهنگی و جلوگیری از توطئههای اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی دشمن اینها مبارزه با استکبار میشود.
15- شما خوی استکبار ستیزی را در زمان جوانی با انقلاب اسلامی و اشغال سفارت آمریکا آغاز کردید جوانان امروز چطور میتوانند این کار را به انجام برسانند؟
ما استکبار ستیزی را با انقلاب آغاز کردیم. یعنی بیرون کردن نوکر آمریکا از کشور؛ شروع آن با لانه جاسوسی نبود. انقلاب اول هم ضد آمریکایی بود و شاه هم، نوکر آمریکا بود و آمریکا و استکبار جهانی داشت از او حمایت میکرد. مرحله دوم و پله دوم استکبار ستیزی تسخیر لانه جاسوسی و تحمّل آثارش بود و ایستادگی ملت ایران در برابر آن مسائلی که به دنبالش پیش آمد. انقلاب اسلامی مراحل مختلفی را پس از ان در جنگ استکبار ستیزی خود پیموده و از بسیاری از انها با موفقیت بیرون امده است.جنگ بوده، جنگ و تروریسم گروهکهای آمریکاییبا انقلاب اسلامی بوده است. تهاجم فرهنگی بوده، الان تحریمهای شدید اقتصادی است و در آینده هم ممکن است شکلهای دیگری پیدا کند و انشائ الله در همه این معرکهها ملّت ایران با پیروزی بیرون آمده و خواهد آمد.
متأسفانه بعضی از افراد دارند خامی میکنند. مذاکره به معنی تسلیم شدن و دست از اصول برداشتن نیست. مذاکره برای احقاق حق است، برای نشان دادن حقانیت ماست برای نشان دادن ظلم وستم دشمنان در حق ماست، بعید است آمریکاییها تن به برداشتن تحریم ها و قبول روابط متقابل عادلانه و محترمانه بدهند. آنها به دنبال غارت جهان، به دنبال تسلط بر جهان، غارت منابع نفت ما و سرکوب ما و نابودی تمدن و فرهنگ اسلامی ما هستند.
حفظ نظام جمهوری اسلامی، پیشرفت فنی، علمی و تکنولوژی آن، قدرت فرهنگی، هنری و… اینهاست که اکنون صحنه مبارزه است. هر جوان که اختراعی بکند، ابداعی بکند، مسیری را باز کند، مشکلات اقتصادی و فرهنگی را حل کند، فیلمها و سریالهای خوبی بسازد، بزرگترین کار را در رابطه با امپریالیسم ستیزی و نپذیرفتن سلطه گری جهانی انجام داده است.
شما ببینید در نسل اول آقای مطهری ترور میشود، شهید بهشتی ترور میشود، اما در این نسل کنونی شهید احمدیروشن، رضایی، شهریاری، علیمحمدی به شهادت میرسند. چرا که از پیشرفت علمی و تکنولوژیک ما احساس خطر کردهاند. جوان امروز باید بداند، این صحنه الان صحنه مبارزه با امپریالیسم است. مبارزه با آمریکاست. اکنون لانه جاسوسی گرفتن نه محملی دارد و نه موضوعیتی. لانه جاسوسی را اکنون با پیشرفت علمی کشور میشود گرفت.

16- فکر میکنید با گذشت 34 سال از تسخیر سفارت آیا مردم از آرمانهایشان عدول کرده اند که دولت وارد مذاکره با آمریکا شده است؟
فکر نمیکنم. مردم دویست و بیست هزار شهید دادند، شهدا مال مردم هستند، جانبازها و آزادهها مال مردم کشورند. این فداکاریها که در این سی و پنج سال شده است، رو به روی آمریکا ایستادند، در خلیج فارس تقابل کردند، هواپیمای ما را که زدند، اینها مردم عادی جامعه بودند که پای انقلاب ایستادند و لذا مردم ما هیچگاه برنگشتند. روز قدس، روز بیستودو بهمن هر سال، موضع خودشان را نشان میدهند و در نمازهای جمعه، راهپیماییهای گوناگون و مواضع مختلفی که گرفتند در برابر فتنهها، توطئهها گرفتند، مواضع خودشان را نشان دادند.
دولتمردان ما هم امیدواریم که با دقت عمل کنند. درست است سختیهایی به کشور وارد میشود و میخواهند مذاکره کنند تا دست دشمن را در مرحله اول رو کنند و اهدافش را به جهانیان نشان دهند؛ بعد هم اگر توانستند قدمهای رو به جلو بردارند، نه رو به عقب. متأسفانه بعضیها دارند با عجله و از روی احساسات یا شاید هم غیر احساسات، با برنامه، موتور آن کاری که باید انجام بشود را دارند تند میکنند. یعنی اگر قرار است یک قدم برداریم و مذاکره کنیم، اگر دو قدم برداریم به طرف دشمن این خطاست. مذاکرات بیفایده، تلفنهای کم ارزش، که دشمن بیشتر استفاده میبرد، اینها ما را به جایی نمیرساند.
مذاکره ما باید عاقلانه و شجاعانه و از موضع قدرت باشد. امام میفرمودند اگر میخواهید بروید با ضد انقلاب در کردستان صحبت کنید، با قدرت نظامی پشت سرتان بروید؛ نه اینکه بروید بنشینید تنها صحبت کنید. که متاسفانه دولت موقت خلاف این عمل کرد. یعنی مرحوم تیمسار قرنی وقتی اینها در جلسه نشستند، فانتومها را میفرستاد بالای سر اینها که عمدا! با سروصدا از روی جلسه رد شوند، که اینها بدانند ما با قدرت با اینها برخورد میکنیم. متاسفانه اینها به همین دلیل آقای شهید تیمسار قرنی را که میگفت مذاکره با قدرت، همراه با اعلام قدرت و از موضع قدرت باید مذاکره کنیم، برداشتند. آنهم بر اساس خواست ضد انقلاب! اول آقای قرنی را برداشتند، بعد ارتش را از شهرها بیرون کشیدند، بعد هم آن استانداری را که ضد انقلاب میخواست آنجا گذاشتند؛ یعنی همه کردستان را دست ضد انقلاب دادند.
اعجاب انگیز این است درست در ساعتی که رئیس دولت موقت در جلسه مذاکره با برژینسکی نشسته بود عوامل مرتبط با سفارت آمریکا یعنی گروه فرقان، آیت الله قاضی طباطبائی را به شهادت رساندند! متاسفانه اگر مسئولین ما این نکته را- مذاکره از موضع قدرت- را دقت نکنند و از موضع شوق و ذوق زدگی و اینکه همه مشکلات ایران با مذاکره حل میشود، نگاه کنند، اگر کسی چنین فکری کند، اینها ساده لوحی است. درست درروزهای مذاکره عوامل مزدور آمریکا در مرز سراوان 14 مرزبان شجاع ما را به شهادت میرسانند و در روزهای اینده نیز منتظر بقیه جنایات آنان باشید! مگر با قدرت با انان برخورد کنیم و آن حضور شجاعانه مردم در حمایت از مذاکره کنندگان و اعلام موضع قدرتمند آنان در برابر امپریالیسم و استکبار آمریکاست.
کشور ما با استقلالی که بدست آورده است، باید برای حفظ منافع خودش که اصل آن ارزشهای انقلاب است، انشاءالله شجاعانه بایستد و یک قدم از آنچه آرمانهای ملت ایران است و حضرت امام آن آرمان ها را اعلام کردهاند، عقب نشینی نکند.